
یک خاطره، هزار پند
علی، نوه کوچک امام (پسر کوچک مرحوم حاج سید احمدآقا) توپی داشت که با آن با امام توپ بازی میکرد. علی توپ را با پایش به طرف امام پرت میکرد و امام هم توپ را با پایشان به علی برمیگرداندند. در این موقع، روحیه امام تازه میشد. حاج عیسی شخصی که در منزل امام خدمت میکرد، تعریف میکند: اگر کسی پهلوی امام نبود، من علی را پیش ایشان میبردم. گاهی دو یا سه ساعت او پیش امام میماند. علی همدم امام بود، اما گاهی هم میگفت: «من نمیمانم» و امام هم میگفتند:
اختیار با خودش است. هر وقت نمیخواهد بماند، ببرش. هر
وقت هم که میخواهد بماند، کاری به او نداشته باش. هر کاری خودش خواست بکند.
امام به بچه تحمیل نمیکردند که این کار را بکند یا نکند. یک روز علی دلش نمیخواست پیش امام بماند. امام به او گفتند: «علی جان! بیا حالا یک بوس به من بده، بعد برو.»
علی گفت: «امروز بوسم تلخ است.» امام هم خندهشان گرفت و خیلی زیبا خندیدند و گفتند: «خوب، ببرش.»
نام موتور: RS 250
تعداد سیلندر: 2 سیلندر
ظرفیت بنزین: 5/19 لیتر
حداکثر قدرت موتور: 9612 دور در دقیقه
مجلات دوست کودکانمجله کودک 214صفحه 5