مجله کودک 216 صفحه 5

یک خاطره ، هزار پند شخصی بود که وقتی حضرت امام وارد مسجد می شد ، جمعیت را به ذکر صلوات دعوت می کرد. روز اول که صلوات فرستادند ، پس از پایان جلسه مسجد ، امام آن شخص را خواستند و گفتند : شما این صلواتی که می فرستید ، منظورتان ورود من است یا اینکه این صلوات برای رسول بزرگوار اسلام است؟ اگر برای رسول اکرم صلوات می فرستید ، این صلوات را یک وقت دیگری بفرستید . و اگر برای من که وارد مسجد می شوم می فرستید ، من راضی نیستم. یکبار دیگر نیز در همان مسجد ، امام با زبان بسیار ساده ای گفتند : برادران مسلمان و عزیز. شما که یک کت و شلوار پیدا کرده اید و می پوشید و حالتان تغییر می کند و غروری پیدا می کنید ، فکر نکرده اید که این پارچه پشمی از کجا تهیه شده؟ آیا مواد این پشم همان پشم نیست که کمر گوسفندی را پوشانده است؟ و گوسفند همین پشم را داشت و غروری هم نداشت و حالاکه آن پشم ، رشته شده ، رنگ شد و کت و شلوار شد ، یک مرتبه حال شما را تغییر داده است. این چه بدبختی است که ما به چنین چیزهای بی اساس دل خود را خوش بکنیم؟! سرانجام آنها لباس مناسب استوارت را پیدا می کنند. لباس ساده برای یک مهمانی خانوادگی.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 216صفحه 5