مجله کودک 218 صفحه 30

قصههای درخت کاج درختی که آپارتمان شد ناهید گیگاسری پاییز بود. برگ درختان یکی یکی میریخت. توی باغ، فقط درخت کاج بود که سرسبز و پر برگ بود. با آمدن باد پاییزی، خانم و آقای بلبل، خیلی سردشان شد. لانهی آنها روی درختی بود که هیچ برگی نداشت. بلبلها سراغ درخت کاج رفتند و گفتند: «اجازه میدهی لانهای روی شاخهی تو بسازیم؟» درخت کاج خندید و گفت: «شاخهی من قابل بلبلهای خوش آواز را ندارد.» آقا کلاغه که روی نوک شاخهی کاج نشسته بود، صدای آنها را شنید و قارقاری کرد و گفت: «درخت کاج، به من هم اجازه میدهی که برای خانوادهام لانهای روی شاخه تو بسازم.» درخت کاج باز هم خندید و گفت: «باشه آقا کلاغه. تو هم لانهات را روی شاخهی من بساز.» کلاغ خوش حال شد و رفت دنبال خانوادهاش. «شانه به سر» که روی درخت دیگری نشسته بود، حرفهای آنها را شنید. پرید روی درخت کاج و گفت: «کاج مهربان، اجازه میدهی که من هم روی شاخهی تو لانهای بسازم. ما فقط یک جوجه داریم که خیلی آرام و باادب است.» درخت کاج مهربان قبول کرد که «شانه به سر» هم روی شاخهی او لانهای بسازد. زیر درخت کاج، مورچهها دسته جمعی، خوشهی گندمی را میبردند. آنها حرفهای شانه بسر و درخت کاج را شنیدند به درخت کاج گفتند: «درخت کاج مهربان، اجازه بده ما هم زیر ریشهی تو، لانهای با انبار آذوقه بسازیم. شاخههای تو مثل یک چتر است. این جا باران روی لانهی ما نمیریزد.» درخت کاج گفت: «باشد اجازه میدهم، لانهای بسازید به بزرگی آسمان به شرطی که به ریشهی من آسیبی نرسانید.» مورچهها قول دادند و دست به کار شدند. عنکبوت که روی بوتهای نشسته بود و غصهی سوز و سرمای زمستان را میخورد، حرفهای آنها را شنید و گفت: «درخت کاج، روی شاخههای تو، جایی برای عنکبوت کوچکی مثل من پیدا میشود؟» درخت کاج به عنکبوت هم اجازه داد که لای ترکهای تنهاش لانهای بسازد. وقتی توی باغ، خبر درخت کاج خوش قلب و مهربان به گوش همه رسید، سر و کلهی موش کور و سنجاب، جیرجیرک، گنجشک، سار، جغد و هزارپا و بقیه پیدا شد. همهی آنها از درخت کاج خواهش میکردند اجازه دهد که پاییز و زمستان سرد را دور از برف و باران، لای شاخ و برگ پرپشت او بگذرانند. درخت کاج که دلش نمیآمد کسی را ناامید کند، قبول کرد. به شرطی که به او آسیبی نرسانند و برای همدیگر همسایههای خوبی باشند. آن روز درخت کاج دیدنی بود. روی شاخههای او باباها و مامانها لانه میساختند و بچهها کمکشان میکردند. وقتی همهی لانهها درست شد، درخت کاج با روزهای قبل خیلی فرق کرد. روی هر شاخهاش لانهای بود. درخت کاج مهربان شده بود مثل یک آپارتمان. با زیاد شدن ساکنان این آپارتمان دوستداشتنی، ماجراها و داستانهای زیادی هم در انتظار درخت کاج و ساکنان آن است. هفتههای آینده این ماجراها را دنبال کنید و بخوانید. (ادامه دارد) آنها به محلی شبیه قلعههای قدیمی میرسند و وارد آن میشوند.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 218صفحه 30