
تقویم انقلاب اسلامی
19 دی 1356:
قیام مردم قم در اعتراض به انتشار مقاله اهانتآمیز به امام و روحانیت، توسط پلیس شاه سرکوب شد و تعداد زیادی به شهادت رسیدند.
امام حسین (ع)
صبح شد و بلبل
شروع کرد به خواندن نوحه
قرآن را درآورد از صدف
از رودخانهی غمگین فرات
میدرخشید اسم حسین
رنگ خون و رنگ لاله
رنگ اشک عباس
رنگ فراق از یک ستاره
مریم پارسا 10 ساله از تهران
اردک خودخواه
یکی بود، یکی نبود، توی یک جنگل بزرگ حیواناتی قشنگ
زندگی میکردند. یک آقا اردک بود که خیلی به نوک
قرمزش مینازید و هر کس که به خانهاش میرفت، وقتی
که میخواست برای یک لحظه به نوکش دست بزند، فوری
یک فریاد بلند میزد. بچّهها! یک روز آقا اردک برای تولّد،
همهی حیوانات جنگل را دعوت کرده بود که به خانهی اقا
اردک بروند و در آنجا جشن برپا کنند. همهی حیوانات
دعوت آقا اردک را پذیرفتند و شب به جشن تولّد 8 سالگی
آقا اردک رفتند. در جشن تولّد، آقا خرگوشه خواست که به
نوک قرمز آقا اردک دست بزند. یکدفعه صدای فریاد بلند
شد. همهی حیوانات از دست او ناراحت و عصبانی بودند. شب
که همه رفتند به خانههایشان، یک اتّفاق عجیب افتاد! میدونید
این اتّفاق چی بود؟ از بس که آقا اردک به نوک قرمزش
مینازید و همه از دست او ناراحت بودند، خدا همان شب
نوک آقا اردک را زرد و زشت کرد. بچّهها، صبح که آقا اردک
از خواب پا شد. رفت که صورتش را بشوید، در آیینه خود را
نگاه کرد، دید که نوکش زرد شده. فریاد آقا اردک تمام خانه
را به لرزیدن انداخت. همهی حیوانات دور خانهی آقا اردک
جمع شدند. آقا اردک آمد بیرون، خیلی غمگین بود. وقتی که
آقا لاکپشت او را دید گفت: وای، تو خودت باعث شدی که
خدا تو را زشت کند، میدانی چرا؟ برای اینکه هر کس به
نوکت دست میزد، او را دعوا میکردی و بر سرش فریاد
بلند میزدی.
ندا سلمانی فیض 12 ساله از قم
محمد یعقوبی 10 ساله
مهدیه بدخش از رشت
غزاله حاتمی 10 ساله از تهران
باران، سلام!
هوا داشت ابری میشد. من داشتم ترانه میخوندم. اونقدر غرق ترانه خوندن شده بودم که دیگه حس میکردم تو آسمونم. همینطور داشتم از خونه قشنگ آسمون بالا میرفتم. اون آسمونی که دیوارش آبی بود و سقفش سفید بود و تو شبها سیاه میشد. اون بالا دیدم که دو تا بچه داشتن بازی میکردن، که یکدفعه خوردن به هم و گریهشون گرفت و اشکشون بارید تا ته زمین، بعد از یک ساعت گریهها تموم شد. اون طرفتر یک دختر خیلی قشنگ یه تیکه اسفنج بزرگرو با یه قیچی گرفته بود دستشو خورد، خورد میکرد. رفتم بالا. تو یک صدا شنیدم، یک صدای بلند که میگفت: ماهی جادویی؛ ماهی جادویی باز هم با من حرف بزن تا از دهانت مروارید قد و نیمقد سرازیر بشه! ماهی هم شروع کرد به حرف زدن. یکدفعه دیدم از آسمون روی یه سرسرهی هفت رنگ پایین اومدم و تازه فهمیدم که اونها چی بودن. اون دو تا بچهی حواس پرت بارون بودند، اون دختر قشنگ هم برف بود و اون مرواریدهایی هم که از دهان ماهی بیرون میریخت، تگرگ بودند.
پروانه نظری عضو کانون پرورش فکری سمیرم
مقدمه
هفته گذشته با تصاویر و مطالبی درباره هواپیمای جنگی که در جنگ دوم جهانی مورد استفاده قرار گرفت، آشنا شدید. ترتیب مطالب و تصاویر به گونهای بود که شما ابتدا هواپیماهای جنگی ساخت فرانسه را شناختید و پس از آن با تعدادی از هواپیماهای ساخت صنایع هوایی آلمان آشنا شدید. این هفته، بقیه هواپیماهای جنگی ساخت آلمان را که در جنگ دوم جهانی مورد استفاده قرار گرفت، خواهید شناخت و سپس با تعدادی از هواپیماهای جنگی ایتالیا و ژاپن آشنا میشوید.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 222صفحه 3