را به کار بردند و همۀ فوت و فنّهایی را که میدانستند، روی یکدیگر امتحان کردند. امّا انگار تمام این کارها بیفایده بود. عرق از سر و روی دو حریف سرازیر شده بود و با قدرت زورآزمایی میکردند و هنوز سرِپا بودند. سرانجام به دستور پادشاه، دو پهلوان از هم جدا شدند و ادامۀ مسابقه را برای روز بعد گذاشتند.
روز سوم عروسی، کُشتی دوباره از سر گرفته شد. دو پهلوان مثل دو روز قبل، سخت با هم مبارزه کردند و هر چه داشتند و بلد بودند، به نمایش گذاشتند. از آنجا که پهلوان یزدی، پنجاه ساله بود و نمیتوانست تحرّک و فعالیّت زیادی از خودش نشان بدهد، پهلوان اکبر فرصت بیشتری برای این کار داشت و بهتر و بیشتر از حریف فنّ میزد. او با اینکه نتوانست شانههای حریف را به خاک بمالد، ولی روی هم رفته، برتری خود را نسبت به حریف، به همه نشان داد. در این وقت، با دخالت یکی از درباریان، کُشتی بین دو پهلوان مساوی اعلام شد و به این ترتیب مسابقه به پایان رسید. به پیشنهاد همان درباری، که نقش داور را بازی میکرد، قرار شد پهلوان یزدی بزرگ، بازوبند پهلوانی خود را مثل گذشته حفظ کند و یک بازوبند پهلوانی هم به بازوی پهلوان اکبر خراسانی بسته شود.
از آن روز، پهلوان اکبر خراسانی، پهلوان رسمی پایتخت شد
و در تهران منزل گرفت و زورخانهای در محلّۀ پاچنار (بازار) تأسیس کرد. ورزشکاران جوان برای شاگردی و آموزش فنون پهلوانی، دسته دسته به دیدن او میآمدند و کم کم آن زورخانه تبدیل به مهمّترین کانون ورزش پهلوانی ایران شد. هر کسی هم که ادّعای پهلوانی داشت، به زورخانهی پهلوان اکبر میآمد تا با پهلوان بزرگ پایتخت زورآزمایی کند.
پهلوان اکبر، همیشه، غیر از وقتهایی که به دربار احضار میشد؛ در این زورخانه مشغول تعلیم و آموزش فنون و مهارتهای پهلوانی به شاگردان خود بود. زورخانهی «سیّدولی» که پهلوان اکبر آن را پایه گذاشت، به خاطر حضور خود پهلوان، به زودی شهرت و آوازهی بلندی یافت. غیر از اینکه صبحها چندین نوبت ورزش در آنجا انجام میشد، از عصر تا آخرِ شب
نام هواپیما: متور 3
کشور سازنده: انگلستان
موتور: رولز- رویس
مجلات دوست کودکانمجله کودک 224صفحه 19