
یک خاطره، هزار پند
شاید در بین مراجع تقلید و علمای بزرگ ما این ویژگی حضرتامام هم
استثنا باشد که ایشان از زمان نوجوانی کاملا به فکر سلامتی خود بودند. معمولا
روحانیون چندان در فکر ورزش و تفریح سالم نیستند. ولی امام چه پیش از بیست
سالگلی در خمین و چه تا حدود 25 سالگی در قم، هرگز ورزش و تفریحات سالم
را فراموش نمیکردند. خودشان یک بار فرمودند: من در جوانی تفنگ دست
گرفتم و از آن استفاده میکردم. و چنان که میگویند اسب سواری هم کردهاند
که در اسلام به هردوی آنها سفارش شده است.
یکی از علمای تهران که اینک رحلت نموده است، نقل میکند که در زمان
جوانی امام، به همراه ایشان و دو نفر دیگر از دوستان امام، روزهای جمعه در
قم به زمینهای منطقهای به نام خاک فرج میرفتند و پیادهروی و توپ بازی
میکردند.آن مرحوم میگفت: روزی مرد کشاورزی خدمت مرحوم حاج شیخ
(آیت ا...حاج شیخ عبدالکریم حائری، موسس حوزهی علمیه قم) آمد و شکایت
کرد که چند نفر طلبه روزهای جمعه میآیند توی زمین من و غلههای مرا پامال
میکنند. مرحوم حاج شیخ به سرپرست مدرسهی فیضه گفت ببینید این طلاب
کیستندکه غلهی این بندهی خدا را پامال میکنند. سرپرست مدرسه خبر داد
که کار آقا روحا... خمینی و دو نفر دیگراز طلاب است. حاج شیخ هر سه نفر را
حاضر کرد. وقتی آمدند، حاج شیخ پرسید: عزیزم! آقا روحا...! این بندهی خدا چه
میگوید؟ قضیه چیست؟آقا روح ا....خمینی گفت: ما به کشت زرع و غلهیایشان
کاری نداریم. مگر نمیدانیم مال مسلمان است و باید رعایت شود؟ اما روزهای
جمعه به زمینهای خاک فرج میرویم و برای هر توپ میاندازیم.گاهیتوپ ما
میرود توی غله و با احتیاط میرویم و آن را میآوریم. همین .از این به بعد هم
بیشتر سعی میکنیم.
سالها پیش، جایی در اعماق جنگلی
دستنیافتنی شتری خسته و باران
خورده،گریان و نالان بر زمین نشسته
بود.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 228صفحه 4