
یکی از شاگردان ایشان نقل میکند که به تازگی
در کلاس درس «خارج» حضرت امام حاضر شده
بودم. یک روز بعد از درس، بین راه خانه و مسجد به
امام عرض کردم: «من یک مقدار از بحثهای شما
را نوشتهام، اجازه می فرمایید خدمتتان بیاورم؟»
امام فرمودند: «بله» و خیلی از این کار من استقبال
کردند. در آن موقع خیلی تعجب کردم که چطور
حضرت امام با وجود آن همه کار. گرفتاری، نوشتهی
مرا قبول کردند. در حقیقت، برخورد ایشان به شدت
مرا تشویق کرده بود. بالاخره مطالب را خدمت امام
تقدیم کردم. هفت یا هشت روز بعد، امام توسط
شخصی نوشتهها را به من برگرداندند. ایشان به
دقت آنها را مطالعه کرده بودند و نوشته بودند: از
اینکه اشکال نمودهاید، تقدیر میشود این برخورد
برای من بسیار خوشحال کننده بود. زیرا حکایت از
شدت تواضع و فروتنی ایشان با یک طلبهی نوآموز
درس خارج بود. از اینکه امام به من، این همه عنایت
داشتند، بسیار خوشحال بودم. برخورد خوب امام با
شاگردانشان، چنان تاثیر خوبی بر آنها گذاشته بود که
ما تا آخرِ بحثها و درسهای ایشان، خود را مقید
کرده بودیم که بنویسیم و با هم و با استاد بحث کنیم.
ایزما به کرایک یادآوری میکند
که امپراتور بیش از آنکه گرسنه
باشد تشنه است و باید نوشابهاش را
بیاشامد.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 229صفحه 5