
مادربزرگ که ناراحت شده بود به شنل قرمزی نگاهی کرد و لبخندی زد و دستهای او را گرفت و دوتایی بالا و پایین پریدند و بازی کردند.
آقای گرگ که توی شکمش غوغایی شده بود اول با پنجهاش شکمش را خاراند و به پهلو شد. بعد از این پهلو به آن پهلو شد. اما شکمش آرام نشد.
به خاطر همین یک گوشش را خواباند روی شکمش و گفت: «چه خبره؟ چی شده؟ آرام باشید، میخواهم یک چرت بزنم.»
مادربزرگ که منتظر این حرف بود، داد زد: «آهای بد
سربازان اتریش- مجارستان- آغاز جنگ جهانی اول
اتریش و مجارستان تا قبل از جنگ اول جهانی، کشوری واحد بودند.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 480صفحه 18