مجله کودک 100 صفحه 14

آقای همسایه تنهاست نوشته: مژگان بابامرندی امیرمحمد لاجورد نادر: چه جالب هر دو یک جور هدیه خریده ایم! بیا از ان نوارهایی که برای افتتاح جایی به کار می برند درست کنیم. دستت درد نکند نگار، خیلی قشنگ نوشتی. نگار: خیلی دلم می خواهد وقتی پدر می آید و این ها را می بیند من برق چشم هایش را ببینم. نادر: فقط زود باش. باید خانه را هم تمیز کنیم. زنگ می زنند. چه به موقع تمم شد. تو می گویی چه کسی پشت در است؟ مادر: باز من رفتم بیرون.. نادر: چرا برگشتید. مگر نرفته بودید برای پدر بزرگ هدیه ای بخرید و ما هم شب بیاییم آن جا؟ مادر: رفتم توی مغازه که دیدم کیف پولم را جا گذاشته ام. حتما شب کمی زودتر بیایید تا بشود برای پدربزرگ هم از این چیزها درست کنیم! نادر: بدو برو در را باز کن. پدر امد. .. نگار: سلام. آقای همسایه: سلام، این جا چه خبر است، نوار، سینی ، قیچی گل زده؟ برای پدرتان روزت مبارک نوشته اید؟ صد آفرین بر شما بچه های خوب. نگار: خوش خط نوشته ایم؟ گل های دورش قشنگ است؟ بسیار بسیار قشنگ است...

مجلات دوست کودکانمجله کودک 100صفحه 14