مجله کودک 100 صفحه 47

کج بودن خشت اول در ضربالمثلها داریم: خشت اول چون نهد معمار، کج تا ثریا (ستارهای در آسمان) میرود دیوار، کج سینمای ایران در پیش از انقلاب نمونه کاملی از کج نهاده شدن خشت اول ساختمان آن است. یان سینما با وراج سادهپسندی، خوشگذرانی و فساد، نقش خود را به عنوان یک رسانه به خوبی انجام نداد. در فیلمها، به زندگی روستایی، توهین میشد. زیرا بیشتر فیلمنامهنویسان و کارگردانان آن زمان با زندگی روستایی بیگانه بودند. چند شعر و آواز و گفتاری که معلوم نبود شیوه حرف زدن کدام آبادی است، به علاوه چند صحنه درو کردن و آب از چشمه آوردن، برابر میشد با فیلم روستایی. رواج «کلاه مخملیها» نیز ضربه دیگری بود که سینمای آن زمان به فرهنگ و هنر ما وارد کرد. سینمای ایران متاسفانه از جاهلها، لاتها، باجگیرها، داشها که همگی قشری فاسد و انگل جامعه بودند، تصویری رسم میکرد که نه تنها واقعیت نداشت، بلکه از شدت تکرار، رفته رفته الگوی جوانان نیز میشد. دستمایه بیشتر فیلمها، خوشبختشدن معجزهآسای یک فرد فقیر (اما جذاب، فداکار و بزن بهادار) بود. در همان حال تبلیغ میشد که ثروتمندان، آدمهای بدبختی هستند که نمیتوانند مانند فقیران بیخیال از زندگی لذت ببرند. به این ترتیب اکثریت محرومی که همیشه در آرزوهای دور و دراز به سر میبردند. به سینماها میآمدند و برای لحظاتی خود را به جای قهرمان فیلم میگذاشتند و راضی و آسوده به خانه برمیگشتند. البته در آن سالها، هنرمندان شایستهای هم ظهور کردند که آثاری مناسب با فرهنگ کشورمان ارایه دادند. هنوز هم بعضی از کارگردانها و بازیگران ارزشمند آن دوران در میان ما هستند. آنها توانستند در فضای فاسد و ناسالمی که رژیم پهلوی ایجاد کرده بود، آثار ماندگاری برای ما خلق کنند. بادکنک سفید ساختۀ جعفر پناهی خانه دوست کجاست ساختۀ عباس کیارستمی ساز دهنی ساختۀ امیر نادری گاو ساختۀ داریوش مهرجویی سفر ساختۀ بهرام بیضایی

مجلات دوست کودکانمجله کودک 100صفحه 47