مجله نوجوان 04 صفحه 32

جدول: جدّ وِل؛ پدربزرگ رها شده. جریده: چیری که بیشتر اوقات آن را جر می دهند؛ همان روزنامه است. جزغاله: چیزی که جز زغال از آن نمانده باشد. نیز به بز زغال شده گفته می شود. جفتک: به جفتهای کوچک گفته می شود، مثل جوراب. جنازه: به آن دسته از جنها گفته می شود که خیلی ناز هستند. جناغ شکستن: پوز زنی دو باجناق. جوراب: آب جور کردن؛ کسی که آب جور می کند، مثل سقا یا ساقی. آب اگر جور دیگری شده باشد نیز به آن می گویند. جوشکاری: سماور جهان گرد: جهانی که گرد باشد؛ کره زمین. حرف ج جاجیم: کسی که از جایش جیم می زند، مثل بچه ای که از مدرسه فرار می کند. جادو: جایی برای دویدن. جاده: به جای ده- روستا- جارو: جایی که در آنجا رو میاندازند؛ مثل صندوق قرض الحسنه یا محل دیگری که در آن پول قرض بگیرند. - توضیح: به نصف جارو، جانیمرو یا ماهی تابه گفته می شود. جاسوس: مخفف جاسوسک است. کسی که به سوسکها جا می دهد؛ در اصطلاح، سوسکبان. جالیز: جایی که لیز باشد، مثل پیست اسکی. جام جم: جامُ جم کردم؛ جایم را جمع کردم؛ جمع کردن رختخواب. جاودانه: دانه گیاهی که به نام جاو در آفریقا می روید. جانور: کسی که با جان دیگران ور می رود؛ قاتل. پاسخ سرگرمی و جدول شماره پیش پاسخ سرگرمی تقسیم سیبها: 10 دانش آموز هر کدام یک سیب دریافت می کنند. به نفر یازدهم ظرف سیب را می دهند در حالی که یک سیب هنوز داخل آن باقی مانده است.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 04صفحه 32