
اول از من میترسد اما بعد که کنارش روی
چمنها مینشینم، آرام میگیرد. دستپاچه
است و مدام با قسمتی از پیراهن کثیفش که
پاره شده بازی میکند.
-اسمت چیه؟
مرید علی
- چند سالته؟
14 سال
-بچه کجایی؟
کرمانشاه. بعضی وقتا میآم تهران، کار
کنم.
-کلاس چندمی؟
هفتم
-مرید علی! تا حالا کتاب خواندی؟
آره، کتاب داستانی.
-چه کتابی بوده، اسمش یادته؟ یا اسم
نویسندهاش.
داستان چیز بوده، رستم، رستم و ....
سهراب بوده.
-میدونی رستم و سهراب رو کی نوشته؟
نه.
-دیگه چی خوندی؟
داستانهای کارتونی!
-از چه قصههایی بیشتر خوشت میآد؟
قصه شیر و خرگوش زرنگ و شتر و گاو
و ....
(احساس میکنم که از خودش چیزهایی
میبافد)
-عکس کتابهایی که خوندی چطور بود،
رنگی یا سیاه و سفید؟
رنگی بود.
- فکر میکنی چرا اونا رو رنگی
میکشن؟
چون آدما بهتر
معلوم میشن،
رنگی،
زندگیشونو
بهتر نشون
میده،
آدمها رو بهتر
میشناسی.
-مرید علی اگر قرار
باشد برای کتابهایی
که مثلاً خودت نوشتی،
نقاشی بکشی چه تصویرهایی
میکشی؟ رنگی یا سیاه و
سفید؟
سیاه و سفید.
-چرا؟
نمیدونم، خوب
دیگه.
محمد را به همراه
خانوادهاش در حالی که
یک کلاه آبی لبهدار را
بر عکس روی سر گذاشته
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 10صفحه 4