
گردن خر را در طول سفر بشمارد و بعد از سفر به او بگویید: «اِ... چقدر این 20 سال زود گذشت.»
2) یک معلم زبان گواتمالایی ناشنوا و نابینا برایش انتخاب کنید و مجبورش کنید تا از او زبان ایتالیایی با لهجه چینی یاد بگیرد و بعد از یادگیری به او بگویید:
«بهبه! با 30 سال پیش هیچ فرقی نکردی!»
3) وادارش کنید تا به یک مارمولک، رانندگی یاد بدهد و بعد از انجام این کار بگویید: «40 سال پیش موهات سفید نبود!»
4) بعد از مرحله فوق اگر هنوز عمری برای بیمار باقی مانده و زنده بود، چیزی به او نگویید تا با خیال راحت بمیرد.
تذکر
1) حتماً قبل از سفر مصر خودتان تعداد موهای گردن خر را بشمارید که فرد بیمار تقلب نکند.
2) مواظب باشید که مارمولک، دست و پا نداشته
باشد تا آموزش با حوصله
و زمان بیشتری انجام
شود.
پروفسور شیمپال
فوق تخصص حوصله
حرف س بخش اول
سابیدن: عملی که روی کشک انجام میشود.
ساده دل: کسی که دلش خشخاشی نباشد.
سادیسم: مکتب ساده زیستان
ساربانگ: آواز نوعی پرنده است به نام سار.
ساربان: نگهبان سار.
سازشکار: کسی که آلات موسیقی شکار میکند.
سازشکاری: سازِ شکاری؛ نوعی ساز است که با آن تیراندازی
میکنند.
سازگاری: سازی که در گاری مینوازند.
سازمند: کارمند واحد موسیقی
ساس: به احساس نصفه و نیمه گفته میشود.
سالاد: آنکه هر سال میآید.
سالبه: سال به، سالی که بهتر است.
سالگرد: سالی که برمیگردد به اول؛ سال گردان: وسیله
گردش سال.
سالوس: کسی که هر سال خودش را لوس میکند.
سانسور: آن سار سور دادن.
سپری: چیزی را به سپر ماشینها مالیدن، مثل سپری کردن
اوقات فراغت.
سبیل: همان سی بیل است.
ستوران: رستورانی که در آن گوشت خر میپزند.
سخنور: آنکه با سخن ور میرود.
سردار: آنچه و آنکه سر دارد.
سردبیر: «بیر» به زبان ترکی به معنای «یک» است؛ یک
چیز سرد.
سردرآوردن: به معنای به دنیا آمدن است مگر برای لاک
پشت و حلزون.
سردسیر: سیری که سرد شده باشد. سیرترشی تگری.
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 10صفحه 11