مجله نوجوان 11 صفحه 16

نوجوانها خواسته یا ناخواسته به دنبال قهرمان می­گردند. شاید در فیلمها یا روی سکوی قهرمانی ! و این حق آنهاست که بهترینها را انتخاب کنند. اما بعدازظهر یک روز زمستانی به جایی دعوت می شوم که قهرمانهایش کمی متفاوتند. با اینکه جمعه است و فردا روز عید اما شاید تمام مهمانان، حضور در این همایش را به سینما رفتن و مهمانی ترجیح دادهاند. کارت دعوت را دوباره مرور می­کنم. یک دست با آستینی از برگهای سبز روی تخته سیاه کودکی مان با گچ نوشته است: «موضوع انشاء: زندگی­» گزارشی از برپایی همایش «موضوع انشاء: زندگی­» در تهران انشاء زندگی نمره قبولی گرفت موضوع انشا: زندگی کلاس انشاء موضوع انشاء: زندگی نام دبیر: همشهری محله، سازمان فرهنگی و هنری شهرداری، خانه فرهنگ نیم رخ حاضرین: معلمین انشاء، دانش آموزان، نویسندگان و خلاصه هر کسی که در عمرش انشاء نوشته است. غائبین: قرار شد نگوییم تا موجه کنند. مواد درسی: تشکیل انجمن معلمین انشاء، تجلیل و بزرگداشت بزرگان این عرصه و توجه به موضوعات شهری در اثار نوقلمان. نمره: این درس نمره ندارد. هنوز دنبال قهرمانها هستم. بله خودشان بودند. پیر و جوان با چشمانی آرام، مهربان و گاهی جستجوگر که همه جا را می­کاویدند، شاید به امید دیدن شاگردانشان. از محوطه ورودی، وارد سالن می شوم. هنوز صندلیهای خالی زیاد است. می­نشینم به تلافی ساعتهایی که باید جایم را به بزرگترها بدهم. روی صحنه دو ردیف نمیکت و یک کلاس درس است با دیوارهایی از جنس آسمان. آنجا «شهربانو فراهانی­» یکی از همان کیفهای پر از کتابهای مربوط به انشا را که در همایش هدیه دادهاند، به دست گرفته است. بانوی دبیری که 28 سال سابقه تدریس در مدارس راهنمایی دارد. او می­گوید: «انشاء مظلوم است. اولین بار است که به آن توجه می­شود. دوست داشتم جایی باشد که بشود راجع به آن صحبت کرد و بگویم که موضوعات انشاء باید به واقعیت نزدیک باشد. دیگر موضوعهای تکراری علم بهتر است یا ثروت برای بچهها به لطیفه تبدیل شده است.­» در ستاد خبری گوشه سالن، خبرنگارهای همشهری محله ـ برگزار کنندههای اصلی همایش ـ معلمهای انشاء را سوال پیچ می­کنند و از آنچه بوده و باید باشد، می­پرسند.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 11صفحه 16