مجله نوجوان 11 صفحه 17

آقا اجازه، شما قهرمانید ! پیدا کردن دبیر همایش چندان کار سختی نیست البته او علاوه بر روزنامه نگاری و نویسندگی، دستی بر شاخههای دیگر فرهنگی و ادبی نیز دارد و می­گوید: «اگر از من نویسنده مطالبی چاپ شود، همه نام مرا می­شناسند و نامی از آنان که نوشتن را به من آموختند، برده نمی شود. آنها قهرمانان گمنام این وادی هستند.­» در گوشه سالن «حمید رضا داداشی­» نویسنده و روزنامه نگار از زنگ انشاء می گوید و خودش را مدیون زحمات معلم کلاس پنجمش می­داند: «انشاء چند وجب مطلب نوشتن نیست. باید این درس به شکل آکادمیک و کلاسه شده به دانش آموزان تدریس شود تا آنها مثل یک مجری تلویزیونی نوشتههایشان را انتقال دهند. این همایش یک قدم کوچک است تا ما طرح مشکل کنیم و ببینیم چرا بعضی از دانش آموزان از این درس فرار می کنند. اشکال کار در کجاست. معلم، نمره یا. ...­» برنامههای یکی پس از دیگری اجرا می­شود و سخنرانیهای کوتاه و بلند به پایان می­رسد. کمک کنید، ما می­توانیم « بچهها از کجا آمده اید؟­» این سوالم پاسخ هشت دانش آموز پر انرژی را به همراه دارد که مجال شنیدن صدای دیگری را به تو نمی دهند. آنها برای بازی در یک آیتم نمایش، پشت همان میزهای مدرسه آمدهاند. جواد محمد بخشی و محمد حسین لشکری هر دو 13 سالهاند. جواد بهترین انشایش را با موضوع «مسافرت کجا رفته بودید­» نوشته است. جواد گرشاسبی معلم جدی را دوست ندارد. حسین محمد زاده که سال اول دبیرستان است، این درس را برای دوره خودش لازم نمی داند. بچهها می­روند اما قبل از رفتن می­گویند: «­ای کاش سال بعد به انشاهای خوب هم جایزه بدهند.­» محسن محمد زاده هم می­آید تا خودش را به صحنه برساند. او یکی از فایدههای درس انشاء را بهتر نوشتن و بالا رفتن فهم ودرک می­داند. آقای شهردار امشب یک موضوع انشاء می دهد به نام «ما می­توانیم»او معتقد است که برای داشتن یک کشور خوب باید آدمهای تربیت شده و تحصیل کرده داشته باشیم و این آدمها در مدارس، آموزش می بینند، پس باید مدرسه، شاداب و جذاب ترین محیط برای دانش آموزان باشد. از دکتر احمدی نژاد درباره موضوع پیشنهادی­اش می­پرسم و او می­گوید: «در دنیای امروز که طرح استعمار نو دشمنان به شکلی با تزریق «ما نمی توانیم­» در جریان است، فکر می­کنم «ما می­توانیم­» باعث خودباوری و خلاقیت شود. » دردسرهای خلاق بودن دعوت مجری نوجوان برنامه از مردی پنجاه ساله تمامی فیلم را برایم تداعی می کند. یک روز پسری سر کلاس، انشایی می خواند که معلم از آن خوشش نمی آید چون او نوشته بود؛ در جامعه، مرده شورها بیشترین خدمت را به مردم می­کنند و به همین خاطر معلم به او نمره شش داده بود و پسر مجبور بود آن درس را دوباره امتحان بدهد. «هوشنگ مرادی کرمانی­» خالق «قصههای مجید »، این داستان را بر اساس خاطره نوجوانی­اش نوشته است و امشب یک انشاء جدید راجع به سخنرانی می خواند. اینکه چطور سخن به علاوه راندن را باید انجام داد. او حتی با این انشاء هم می خواهد بگوید که موضوع انشاء باید خلاق باشد و بچهها را محدود نکند مگر اینکه یک مجید پیدا شود و آنچه خودش دوست دارد را بنویسد. دکتر رئوف، نیساری و سجادی، پیشکسوتانی هستند که بیش از نیم قرن از عمرشان را رو به ردیفهای منظم و مشتاق دانش آموزی گذراندهاند و حالا که بر صدا و سر و رویشان گرد سپید سالها تلاش و تجربه نشسته است. از هر فرصتی برای گفتن و یاد دادن استفاده می­کنند. برنامه به امید آغازی دیگر در ساعت شش به پایان می­رسد اگر چه بعضیهازودتر ساختمان حجاب را ترک کردهاند

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 11صفحه 17