مجله نوجوان 25 صفحه 6

گزارش علیرضا پوششی نقشی از آینده هرشب قبل از اینکه خواب چشمهایش را پر کند به فکر فرو می رود. او پرواز را دوست دارد و همیشه آرزو می کند ، وقتی بزرگ شد خلبان یک هواپیمای مسافرتی شود. بعضی شبها خودش را کنار پنجره می کشد ، تا رفتگران شهرداری را که در حال جمع کردن آشغالها هستند ، ببینند. در همان حین به یاد پدرش می افتد که در قسمت دیگری از شهر آشغالهایی را که ساعت 9 شب بیرون گذاشته اند ، جمع می کند. او پدرش را دوست دارد و به او افتخار می کند و خوب می داند که برای رسیدن به هدفش باید تلاش کند. ناصر تصمیم دارد آرزویش را عملی کند. 15 سال دارد. او دوست دارد ، وقتی که بزرگ شد ، معلم شود. دبیر ریاضی اش را خیلی دوست دارد. او می گوید"آقای ملکی خیلی مهربونه و از همه معلمها بهتر درس می ده." فکر کردن به آینده چیزی است که هرانسانی ، چه بزرگ و چه کوچک ، خواه ناخواه با آن روبرو می شود. اینکه ما برای آینده مان تصمیم بگیریم و از حالا فکر این باشیم که بتوانیم نقشی را که برعهده ما می گذارند ، خوب عمل کنیم؛ بهترین چیز است. الناز اول دبیرستان است. او به همراه مادرش برای تهیه لوازم تحریر به مغازه آمده است. الناز کتاب شعری را محکم توی دستش گرفته است. او زنگ ادبیات را بیشتر از زنگهای دیگر دوست دارد. الناز نگاهی به کتاب شعر می کند "من عاشق شعرم و دوست دارم بزرگ تر که شدم شاعر بشم." او بعضی وقتها شعرهایش را سر کلاس می خواند و همه همکلاسیهایش او را یک شاعر جوان می دانند. الناز می داند که شاعری شغل نیست. اما می گوید"شعر هدف من است." در این میان پدر و مادرها در انتخاب شغل آینده فرزندانشان نقش بسیار مهمی دارند. آنها می توانند با راهنماییهای درست و معرفی شغلهای مختلف به فرزندانشان ، به آنها کمک کنند. رفتن به سر کار و از نزدیک دیدن باعث می شود که آن شغل برای نوجوانی که برای تحقیق رفته است تا حدودی آشکار شود. بعضی از نوجوانان با دیدن فیلمهای سینمایی و تلویزیونی ، درست یا غلط شیفته شغلهایی می شوند که ستاره های سینمایی آن نقشها را ایفا می کنند. اما دیدن یک فیلم نباید باعث شود که نوجوان بدون تحقیق و پرس و جو ، شغلی را برای خودش انتخاب کند. چون این کار باعث می شود که در آینده ، وقتی با سختیهای آن شغل آشنا شود از آن شغل دلزده شود و نتواند از انجام دادن نوجوانان دوست

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 25صفحه 6