مجله نوجوان 28 صفحه 3

سرمقاله فقط به خاطر این پنج نفر از فاطمه ، دختر رسول خدا نقل شده است که فرمودند: روزی پدرم وارد منزل من شد و گفت فاطمه! سلام بر تو باد. گفتم سلام بر تو ای پدر ، آنگاه پیامبر گفت : در بدنم ضعفی احساس می کنم. گفتم : ای پدر تو را از ضعف و ناتوانی به خداوند پناه می برم. پدرم گفت : ای فاطمه! مرا با کساء یمانی بپوشان ، آن گاه من کساء یمانی را آوردم و او را پوشاندم و آن گاه به صورتش نگاه کردم که مثل ماه تمام می درخشید. ساعتی نگذشته بود که فرزندم حسن از درآمد و گفت : سلام مادر ، گفتم : سلام بر تو ای روشنی دیده و میوه دل من! سپس گفت: ای مادر بوی عطری نیکو را احساس می کم که انگار عطر پدربزرگم ، رسول خدا است. گفتم بله! پدربزرگ تو در زیر کساء است. حسن کنار کساء آمد و گفت : سلام بر تو ای پدربزرگ و ای رسول خدا ، آیا اجازه می دهی که من هم با تو در زیر کساء باشم؟ پیامبر فرمود: سلام بر تو ای فرزندم و صاحب حوض من در بهشت. به تو اجازه می دهم که داخل شوی و سپس حسن نیز به زیر کساء رفت و پیامبر گوشه کساء را روی سر او کشید. ساعتی نگذشته بود که فرزندم حسین وارد شد و سلام داد. گفتم سلام بر تو ای نور دیده و میوه دلم. حسین گفت ای مادر عطر خوشی را نزد تو احساس می کنم که انگار عطر خوش جدّم رسول الله است. گفتم : بله! پدربزرگت به همراه برادرت حسن در زیر کساء هستند. حسین کنار کساء آمد و گفت : سلام ای پدربزرگ و ای کسی که خداوند تو را اختیارکرده است. آیا اجازه می دهید که من نیز با شما در زیر این کساء باشم. پیامبر گفت : سلام بر تو ای پسرم و ای شفاعت کننده امّت من به تو اجازه می دهم. و حسین نیز وارد کساء شد. آن گاه ابوالحسن ، علی بن ابیطالب وارد شد و گفت : سلام بر تو ای دختر رسول خدا. گفتم : و سلام بر تو ای امیرمومنان ، سپس گفت : من عطر خوشی را نزد احساس می کنم که انگار عطر برادرم و پسرعمویم رسول الله است. گفتم : بله او با فرزندانت در زیر کساء هستند. سپس علی در کنار کساء قرار گرفت و گفت : سلام بر تو ای رسول خدا! آیا اجازه می دهی که من نیز با شما در زیر این کساء باشم. پیامبر گفت : سلام بر تو ای برادر من و ای وصی من و ای جانشین من و ای صاحب لوای من ، به تو اجازه می دهم و سپس علی نیز با آنها در زیر کساء همراه شد. آن گاه من کنار کساء آمده و گفتم : سلام بر تو ای پدرم! ای فرستاده خداوند! آیا اجازه می دهی که من نیز با شما در زیر کساء باشم؟ پیامبر گفت : سلام بر تو ای دخترم و ای پاره تنم ، من به تو اجازه می هم. آن گاه من نیز در کساء داخل شدم و آن گاه که جمع ما در زیر کساء کامل شد ، پیامبر دو طرف کساء را گرفت و با دست راست به سوی آسمان اشاره کرد و گفت : خداوندا! اینها اهل بیت من و خاصّان من و حامیان من هستند. گوشت اینها ، گوشت من و خونشان ، خون من است. هرکس آنان را اذیت کند مرا اذیت کرده و هرکس آنان را غمگین سازد ، مرا غمگین ساخته است. من با دشمنان آنها دشمن و با دوستان آنها دوست هستم ، دوستداران آنها از من هستند و من از آنها هستم. پروردگارا! صلوات و برکات و رحمت و غفران و رضوان خود را بر من و آنها قرار بده و پلیدی را از آنها ببر و آنها را پاک و پاکیزه کن. سپس خداوند فرمود: ای ملائکه من و ای اهل آسمان من! من این آسمان ساخته شده و این زمین پهن شده و این ماه درخشان و این خورشید نورافشان و این فلک دوّوار و دریای جاری و کشتی سیّار در آبها را حلق نکردم ، مگر برای محبّت به این پنج نفر ، این پنج نفری که در زیر کساء هستند. آن گاه جبرئیل گفت : چه کسانی در زیر کساء هستند؟ خداوند فرمود : آنها اهل بین نبوت و معدن رسالت هستند. فاطمه ، پدرش ، همسرش وپسرانش. جبرئیل گفت : ای پروردگار! آیا اجازه می دهی که من ششمین نفر از جمع آنها باشم؟ خداوند به او اجازه داد و جبرئیل امین ، به زمین هبوط کرد و گفت : سلام بر تو ای رسول خدا! خداوند بلندمرتبه سلامت فرستاد و تحیّت و اکرام را مخصوص تو گردانید و فرمود : به عزّت و جلالم قسم که من آسمان پرداخته و زمین گسترده و ماه درخشان و خورشید فروزنده و این فلک دوّار و دریاهای جاری و کشتی های سیّار در آن را خلق نکردم مگر به خاطر شما و برای محبّت شما. آیا اجازه می دهید که من نیز در زیر این کساء باشم. سپس پیامبر فرمود : سلام بر تو ای امین وحی خدا! به تو اجازه می دهم و جبرئیل نیز با ما داخل کساء شد. آن گاه جبرئیل به پدرم گفت که خداوند به شما وحی کرده است که : "انّما یرید الله لِیذهِبَ عَنکُم الرّجس اهل البیت و یطهّرکُم تطهیرا" بدرستیکه خداوند اراده فرمود که پلیدی را از شما اهل بیت بر طرف ساخته و شما را مطهّر سازد. سپس علی به پدرم گفت که ای رسول خدا! ما را از فضیلت نشستن در زیر این کساء نزد خداوند آگاه کن. سپس پیامبر فرمود : قسم به کسی که مرا به حق به پیامبری برانگیخت و مرا به رسالت و نجات دهندگی برگزید ، خبر ما در محفلی از محافل اهل زمین ، که در آن جمعی از شیعیان و محبّان ما باشند بازگو نمی شود مگر اینکه رحمت بر آنها نازل شده و ملائکه برآنها فرود آمده و تا زمانی که متفرق شوند ، برای آنها طلب استغفار کنند. علی فرمود : در این هنگام به خداوند کعبه قسم که ما رستگار شدیم و شیعیان ما نیز رستگار شدند. آن گاه پدرم فرمود : ای علی! قسم به آن کسی که مرا به حق به نبوت برگزید و مرا به رسالت و نجات دهندگی برانگیخت ، خبر ما در در محفلی از محافل اهل زمین که در آن جمعی از شیعیان و محبّان ما باشند ، ذکر نمی شود مگر اینکه هرکس در آن جمع ، همّ و غمی دارد ،خداوند حاجت او را برآورد. آن گاه علی فرمود : به خداوند کعبه قسم که سعادت یافتیم و رستگار شدیم و شیعیان ما نیز در دنیا و آخرت سعادت یافته و رستگار شدند. و آنگاه دوباره به خداوند کعبه قسم یاد کرد. نوجوانان دوست

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 28صفحه 3