مجله نوجوان 28 صفحه 26

پزشکی مکانیزمهای دفاعی در روانشناسی دکتر دلارام گاهی اوقات ما مجبوریم برای خلاص کردن خودمان از شر اضطرابهای ناراحت کننده به مکانیزمهای دفاعی یعنی رفتارهایی که خیلی کوتاه مدت ما را آسوده می کنند ، روی بیاوریم. از مکانیزمهای دفاعی می توان به سرکوبی ، بازگشت ، خیالبافی ، دلیل تراشی و جبران اشاره کرد که در مورد هرکدامشان کمی توضیح می دهیم؛ وقتی صحبت از سرکوبی است ، فرد برای رها شدن از عاطفه یا فکر آزاردهنده به خود می قبولاند که اساسا چنین وقایع ناخوشایندی وجود نداشته اند. مثلا کسی که از نظر عاطفی در یک رابطه دوستان راضی نشده به خود می قبولاند که اصلا دوستی در کار نبوده است. این روش گرچه برای مدت کوتاهی از اضطرابهای ما کم می کند ولی درنهایت بازنده شدن نیازهایمان دوباره اضطراب حمله ور می شود و شاید بیشتر از قبل اذیتمان کند ... و اما بازگشت : بازگشت معمولا در شکل بازگشت به کودکی بروز می کند. یعنی فرد بدون اینکه متوجه باشد به دنبال یک حامی شبیه مادر است و واکنشهایی مثل گریه کردن ، پرت کردن اشیاء به اطراف و لگد زدن را از خود بروز می دهد. آدمهایی که از بازگشت استفاده می کنند ، معمولا در برابر موقعیتهای جدید منعطف نیستند و ترجیح می دهند در وضعیتی که هستند باقی بمانند. نمونه خوب بازگشت در مورد بچه هایی است که به ورود خواهر و برادر کوچکترشان به خانه حسودی می کنند. آنوقت مثلا شما یک بچه 3 ساله را می بینید که از شیشه شیر نوزاد غذا می خورد... و اما واکنش رفتاری بعدی خیالبافی است. آدمهای خیالباف برای برآوردن آرزوهای خود از خیالبافی استفاده می کنند. راستش را بخواهید خیالبافی تا حدودی طبیعی است اما اگر احتیاجاتی که فرد در برآوردنشان مشکل دارد خیلی زیاد بشوند ،خیالبافی جنبه مرضی پیدا می کند و تمام وقت فرد را می گیرد تا حدی که گاهی اوقات رابطه او را با محیط خارج و اطرافیانش قطع می کند. به جز این ، گاهی وقتها خیالهای ما ، خلاقانه و روایی اند و ما قصه های قشنگی را خلق می کنیم که در حالت عادی قادر به خلق آنها نیستیم ... و واکنش بعدی ، بگذارید ببینیم... آهان! نوبت دلیل تراشی است. دلیل تراشی را تقریبا همه تجربه کرده ایم ، مخصوصا سر امتحاناتی که نتیجه آنها افتضاح بوده و ما این نتیجه را به کوتاهی سقف ، جیر جیر کفش معلم ، سخت بودن سوالها ، آدامس خوردن بغل دستی ، دل درد خودمان و یا زلزله 8 ریشتری نسبت می دهیم. نوع دیگر دلیل تراشی موقعی رخ می دهد که ما باید در موقعیتی آن نیستیم و در این حالت اعلام می کنیم که اصلا از این موقعیت بیزار بوده ایم ، مثلا شما عاشق دکتر شدن هستید ولی وقتی رتبه تان 20000 می شود ، یکی از راههای آرام شدنتان این است که به خود بگویید از رشته پزشکی بیزارید (رجوع کنید به ضرب المثل معروف گریه دستش به گوشت نمی رسد ، می گوید پیف! بو می دهد!!) و اما جبران که بیشتر از همه درد یکی دیگر است ولی تاوانش را یکی دیگر پس می دهد. بهتر است جبران را با یک مثال بفهمیم ، پدر من عاشق مهندسی معدن بود ولی سر از حشره شناسی در آورد. حالا او کاری ندارد که من از تاریکی می ترسم ، دوست ندارم در جای خفه باشم. از دور شدن از مامانم بیزارم و از مهم بدتر دخترم مثلا و ترجیح می دهم در یک مهدکودک کار کنم. از نظر پدرم من فقط و فقط برای مهندس معدن شدن زاده شده ام و لاغیر.... و تمام تلاش را می کند چون برآورده شدن آرزوهای او فقط در لباس من ممکن است. یکی دیگر از رفتارهخای جبرانی ، پرخاشگری است که متوجه محیط خارجی می وشد و یک جور مقاومت در برابر محرومیت است. همین قدر بسه. فعلا با اجازه! نوجوانان دوست

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 28صفحه 26