
یاد دوست
جویبار خاطرات
دیدی که بچه ها چه کردند
معنویت مردم ، خانواده شهدا و رزمندگان در جبهه ها ، امام را به هیجان می آورد. هربار که دوستان و یاران امام با ایشان از فداکاری های مختلف مردم صحبت می کردند ، امام به هیجان می آمدند و متاثر می شدند. یک بار ، در محل نماز جمعه تهران ، بچه ها قلکهای اهدایی خود را شکسته بودند و کوهی از پول درست شده بود. امام در آن روزها برای معاینات پزشکی در بیمارستان اقامت داشتند. هنگامی که این صحنه را از تلویزیون مشاهده کردند به یکی از یاران خود نگاه کردند و فرمودند : «دیدی این بچه ها چه کردند؟» و در آن لحظه چشمهایشان پر از اشک شد و گریه کردند.
زود است که اشکال کنی
جلسه درس امام ، جلسه ای تحقیقی و جالب بود. ایشان از مدرسین عالی رتبه حوزه علمیه قم بودند. بعدها نیز در نجف و در هنگام تبعید ، کلاس درسشان ، شور و اشتیاق زیادی در شاگردان برمی انگیخت. حدود صد نفر از کسانی که خود بعدها از افاضل ، آیات و حجج اسلام شدند ، شاگردی امام را کرده اند. درس امام بسیار جالب و دور از سختی و پیچیدگی بود. شاگردان او کمتر کسی را به خوش بیانی استادشان دیده بودند. امام بر مطالب تسلط کافی داشت و بدون عجله و شتابزدگی آنها را بیان می کرد. در درس امام ، سوال و اشکال نیز مطرح می شد. شاگردان اجازه داشتند تا مطالب را نقد و اشکال کنند اما کنترل کلاس در دست امام بود. اگر اشکال مطرح شده ، مسئله ای کم اهمیت و پیش پاافتاده بود ، امام توجه زیادی نمی کردند. مثلا یک بار یکی از شاگردان مسئله کم اهمیتی مطرح کرد. امام فرمودند : گوش بده! زود است که اشکال کنی اما شاگرد گفت : من شش سال است که به درس شما می آیم ، چگونه زود است که اشکال کنم؟ آقا فرمودند : شش سال که چیزی نیست ، حالا اول کار است.
در کلاس درس امام ، نکته های نشاط انگیز نیز وجود داشت. مثلا یک بار امام در یکی از جلسات درس فرمودند : شخصی به یکی از علمای بزرگ گفته بود برای من استخاره ای بکنید که من عاشق شده ام! آن آقا فرموده بود ، عاشق چه کسی شده ای؟ گفته بود ، نمی دانم ، می خواهم با استخاره آن را تعیین کنم که البته امام این قبیل مسایل را از نظر عقلی باطل می دانستند.
زینب پرهیزکار
نوجوانان
دوست
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 33صفحه 10