مجله نوجوان 48 صفحه 30

طنز ده توصیه برای زندگی بهتر! مریم شکرانی تمام وسایل کهنه همیشه دورریختنی نیستند سعی کن کاربردی برای بعضی از وسایل کهنه ات پیدا کنی! توضیح : به عنوان مثال پدربزرگ خود بنده (نگارنده) همیشه چند دست از بلوزهای کهنه خود را در کمد نگهداری می کند تا در مواقعی که دسته گل به آب می دهد و مادربزرگم او را دعوا می کند برایش نقش آدمهای عصبی و حال خراب را بازی کند! به این ترتیب که هرزمان این احساس در پدربزرگ گرامی بنده به وجود آمد که حالا وقتش است یکی از این بلوزهای کهنه را تن کرده و بعد از کمی داد و بیداد و تهدید و ادای جملاتی نظیر اینکه خودش را می کشد و یا سر به بیابان می گذارد ، بدون نگرانی از آسیب مالی و به جهت تاثیرگذاری بیشتر برروی مادر بزرگ ، یقه خود را پاره می کند و مادربزرگ را مجبور به سکوت و مراعات حال روحی او می کند! کسی را که امیدوار است هیچ گاه ناامید نکن. شاید امید تنها دارایی او باشد. این نکته مخصوصا زمانی کاربرد دارد که شما بخواهید در آینده یک معلم بشوید چرا که انسان تا وقتی دانش آموز هست همیشه امیدوار به ارفاق نمره و قبولی توسط معلمان خود است و گاهی این تنها دارایی او می شود مثلا زمانی که شب امتحان باشد و از طرف دوستان به شهربازی میهمان شده باشی و فردا سرجلسه متوجه بشوی چهارطرفت ازمشرق به مغزب گرفته تا شمال به جنوب چهارتا از آن بچه تنبلهای حسابی و ازخودت ضایعتر ردیف شده اند ، علاوه بر این جهتهای چهارگانه دور و بر بچه زرنگهای کلاس هم بدجور تکمیل ظرفیت شده است، از آن بدتر وجود مراقبهایی است که مجهز به چشم تلسکوپی هستند! آقای معلم! من وجدان تو بیدم!.... رازدار باش! آخ که چقدر این نکته شیرین هست. الهی من قربان دهن آنهایی بروم که دوست دارند رازداری را بین مردم فرهنگ سازی کنند... حالا از این آبجی کوچیکها که همیشه آدم را لو می دهند و جاسوسهای کلاس که بگذریم ، مادربزرگها را بچسب!... مثلا خود بنده یک روز با هزار خواهش و تمنا و صدها هزار پاچه خواری مادربزرگ جانمان را راضی کردیم که به جای مامان بیاید مدرسه و ببیند این آقای ناظم که با گیر سه پیچهایش من را کچل کرده چکار دارد!؟ ... آقا چشمتان روز بد نبیند ایشان اصل رازداری را به هیچ وجه من الوجوه حفظ که نکردند به جهنم! شیش تا دیگر هم رویش گذاشتند و تحویل والدین گرامی ما دادند طوری که تا امروز مدام خودم را نفرین و ناله می کنم که زیر گِل رفته! مگر مرض داشتی پای مادربزرگ رازدار را وسط بکشی! و این هم سمبل رازداری! و پرونده رازهای مردم! نوجوانان دوست

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 48صفحه 30