مجله نوجوان 62 صفحه 20

سوژه طلایی رسم و رسومات شب چهارشنبه سوری این جنگ های خیابانی که این روزها در شهر های مختلف ایران بخصوص تهران جنگ زدۀ خودمان مشاهده می کنیم سالیانی پیش از اختراع این تانک های دستی و موشک های سرپایی مراسم بسیار زیبا و جالبی بوده است که اگر کمی بیشتر در حفظ آداب و رسوم کهن آن می کوشیدیم این روزها شاهد این جنگ های احمقانه در کوچه و خیابان های شهرمان نبودیم . شب چهارشنبه سوری چند رسم بسیار زیبا و دوست داشتنی داشته که این روزها به فراموشی سپرده شده ایت . حالا ما قصد داریم چند تا از این رسم و رسومات را برای شما شرح بدهیم تا شما سرتان گرم شود و لااقل چند دقیق های نروید بیرون آتش بازی کنید . ! آتش روشن کردن این اولین رسم چهارشنبه سوری بوده است اما نه این قدرها که الان می بینید . سه تا کپّۀ کوچولوی آتش درست می کردند و از روی آن می پریدند و آن قدیمها هیچ وقت رسم نبوده که مردم از روی کوه آتش بپرند چه می شود کرد که این روزها افراط و تفریط در تمام کارهای مردم مشهود است . بله ! آن قدیمها از روی آتش می پریدند و می گفتند : زردی من از تو سرخی تو از من الاّ به در بلا به در دزد حیز از دها به در و به این وسیله بیماری و ناراحتی های خود را که نماد آن رنگ زرد است به آتش داده و سرخی را که نماد شادابی و سلامتی است از آتش می گرفتند و همچنین آرزو می کردند که بلا و بدی و دزد از دهات آنها به بیرون برود . مردم قدیم اعتقاد داشتند که فوت کردن به آتش چهارشنبه سوری همچنین خاموش کردن آن شگون ندارد ، به همین خاطر می گذاشتند آتش تا آخر بسوزد و خودش خاموش شود . آنها این خاکستر را نحس می دانستند ، چرا که بیماری و ناراحتی آدمها را به آن داده بودند و سرخی را از آن آتش گرفته بودند . لذا خاکستر آن را با دقت جمع کرده و بیرون از خانه و سر گذر می ریختند تا ناراحتی ها و بیماری ها با آن از خانه بیرون برود . گاهی هم خاکستر را در آب روان می ریختند . در روستا های ایران به ویژه مناطق شمالی اگر خانه ای عزادار می بود ، همسایگان آنها تا 20 خانه از هر طرف آتش روشن نمی کردند و حرمت صاحب عزا را نگاه می داشتند . خواندن شعر هایی مثل : «غم برو شادی بیا محنت برو روزی بیا ای شب چهارشنبه بده مراد بنده» نیز در هنگام پریدن از آتش مرسوم بوده است . قاشق زنی این رسم را بیشتر دختران کوچک به جا می آوردند . آنها یک قابلمه و یک قاشق بر می داشتند و می رفتند پشت در همسایه ها و آن قدر با قاشق به قابلمه می کوبیدند و شعر می خواندن تا صاحب خانه می آمد و مقداری آجیل و شیرینی یا نخود و کشمش داخل قابلمۀ آنها می ریخت . قدیمیها اعتقاد داشتند که اگر بیماری از خوراکی هایی که در این قابلمه جمع شده بود بخورد ، بیماری اش شفا پیدا می کند و به همین خاطر خانواده هایی که بیماری در خانه داشتند رسم قاشق زنی را جدّی تر می گرفتند این رسم شباهت های زیادی به جشن هالوین دارد . فالگوش ایستادن جوان ترها در شب چهارشنبه سوری ، سر گذر یا پشت دیوار پنهان می شدند و به صحبت های رهگذران و دیگر کسانی که از آنجا عبور می کردند ، گوش می دادند . گاهی هم پشت پنجرۀ خانه ها فالگوش می ایستادند . آن وقت اولین جمله ای را که می شنیدند ، فال خود می دانستند ، یعنی اگر گوینده از چیز های خوب مثل آفتاب و روشنی و سلامتی سخن می گفت آن را به فال نیک می گرفتند و اگر از بدبختی و فقر یا بیماری یا چیز های بد سخن می گفت آن را نشانۀ بدبختی خود می دانستند . البته در قدیم همه از این فال خوشنود و راضی بودند چرا که آن قدر فالگوش می ایستادند تا بالاخره یک جملۀ خوب بشنوند !

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 62صفحه 20