مجله نوجوان 62 صفحه 32

فرق آدم با آدم مریم شکرانی اصولاً مسئله عیدی دادن یکی از وجوهات بسیار جالب عید است که همیشه نام نیک ایرانیان قدیمی را به یاد آدم می اندازد که عید نوروز را اختراع کردند الهی که نور به قبرشان ببارد الهی فردای قیامت روسپید باشند . الهی خدا بیامرزدشان ! همین جاها هست که تفاوت بین آدم تا آدم مشخص می شود به عنوان مثال یکی می آید نیوتن می شود و تمام عمر خودش را زجر می دهد و وقتش را هدر می دهد که بچه های مردم را بفرستد مدرسه تا تجدیدی بیاورند و از تابستان و وعده و وعید های شیرین خانوادگی محروم بشوند و بهشان بگویند رفوزه ، تازه اعصاب معلّمها را هم خرد کنند . معلم های بیچاره هم کلی زحمت بکشند کلی گچ تخته بخورند و کلی عمرشان را در این کار کم درآمد هدر بدهند . آخرش هم دستمزدشان را با کامیون کامیون تجدیدی تسویه کنند . پدر و مادرهای بچه های مردم هم از صبح تا شب جان بکنند برای یک ریال پول . بعد همان یک ریال را هم بروند بدهند شهریۀ مدرسه و دفتر و کاغذ و قلم و خودکار ، آخرش هم زحمتشان را بریزند توی سطل آشغال . دولت . . . دولت این همه زحمت بکشد و برنامه ریزی درسی کند . وزیر آموزش و پرورش سر کار بیاورد . هر سال برای حقوق معلمها تا خرخره زیر بار کسر بودجه برود . هی قانون و نظام درسی تصویب کند و هی نقض کند و هی خودش را اذیّت کند بعد هم از در و دیوار حرف بشنود که نظام مدرسه ای ما فلان و بهمان و دانش آموز زرنگ ما پشت کنکور روحیه اش نابود بشود . تا تازه بعد از چند سال زجر به یک نقطۀ دور از کرۀ زمین تبعید بشود و درس بخواند و لیسانس بگیرد . بعد بیکار بشود و غصّه بخورد و به بن بست برسد و مجبور بشود برود شاگرد نانوا بشود و خلاصه هزار و یک دردسر برای بشریت به وجود بیاید که چی ؟ که یک آدم بیکاری دلش خواسته دانشمند بشود . اما در مقابل انسان های شریف و بزرگواری هستند که جز خیر و سعادت و نیک بختی و خوشحالی و تفریح و ذوق و اشتیاق برای انسان نمی خواهند مثل همین مخترعان نوروز که قربانشان بروم . این عزیزان می آیند عید نوروز را اختراع می کنند . چهارشنبه سوری و سبزده بدر درست می کنند . آجیل و شیرینی ، لباس نو و عیدی و هزار تا چیز خوب دیگر به وجود می آورند تا بشریت ذوق کند و خوشحال بشود . مدرسه ها تعطیل بشود . پدرها مجبور بشوند سرتا پای آدم را نو نوا کنند و کلی شیرینی و آجیل و چیز های خوشمزه بخرند . مادرها برای یک میهمانی رفتن هزار عذر و دلیل و کمبود وقت و حوصله را جلو نشکند . احترام نوجوانها و بچه ها در کل فامیل و آشنا به رسمیّت شناخته شود و به آنها عیدی های قشنگ بدهند . همۀ شهر مجبور بشوند بروند تفریح و پیک نیک وگرنه نحسی سیزده حالشان را می گیرد . مادربزرگها سمنو بپزند و ما بچه ها دربست بریزیم توی خانه شان تا صبح صفا کنیم البته اگر فشار خون پدربزرگها بالا نزنه ( من نمی دانم این رابطه بین فشار خون پدربزرگها و خوشی ما نوه ها چیست . انشاءالله وقتی حمید؛ پسر خاله ام در آینده دکتر شد می فرستیم یک تحقیقی در این زمینه بکند . بلکه جایزۀ نوبلی چیزی گیرش بیاید و یک شام مفصّل ما را میهمان کند ) چهارشنبه سوری بشود ما کلّی ترقه بترکونیم و فرار کنیم و همه جا را به آتش بکشیم و هیجان مان را تخلیه کنیم ( البته اگر مراسم قاشق زنی هم منقرض نشده بود و ما می رفتیم در خانه های مردم خوراکی جمع می کردیم جالب تر می شد ولی حیف که روزگار چشم دیدن کار های نیک مردمان گذشته را ندارد و یک طوری می خواهد نیکی ها را ترور بکند ! ) سیزده به در بشود و ما بپریم روی سر و کول طبیعت و از درخت ها آویزان بشویم و تاب ببندیم و همه سبزه ها را گره کور بزنیم . گل بچینیم و هوا بریزیم . نصف دشت و دمن را آتیش بزنیم و رویش غذا درست کنیم و سرخپوست بازی دربیاوریم . پدر خرچنگ های توی رودخانه را دربیاوریم و دست و پایشان را بکشیم و سربه سرشان بگذاریم . تفنگ بادی ببریم و بیفتیم به جان هرچی جک و جانور و پرنده هست ! و مراسم شکار را احیاء کنیم و به سنّت های انسانی خدمت بنماییم . زحمت شهرداری را کم کنیم و تمام آشغال هایمان را همان جا ولو کنیم توی دشت و دمن صحرا و رودخانه و خلاصه . . . این قدر کیف کنیم که در طول سال دل تمام بچه های ایرانی غش برود برای تعطیلات نوروزی . این یعنی خدمت به بشریّت . دست عزیز این مخترعان عید را در همین جا می بوسیم و جا دارد در اینجا یاد این مردان بزرگوار و نیکوکار و انسان های جاودانۀ تاریخ و خدمتگزاران بشریت را گرامی بداریم . الهی که خدا خیرشان بدهد که این طور قلب انسان را شاد می نمایند . بنده در اینجا به دولت عزیزمان پیشنهاد می کنم روز تولد مخترع عید نوروز را در تقویم امسال مشخص کند و هر ساله تا آخر عمر برایشان جشن تولد با شکوه و بزرگداشت بگیرد چرا که نام این گرامیان حیف است که در خاطر و یاد ما نسل های آینده نماند و ظلمی آشکار است که آدم خدمات این دوستداران بشریت را از یاد ببرد .

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 62صفحه 32