مجله نوجوان 64 صفحه 5

دهانش را قورت می دهد و دستش را بالاتر می آورد . دهان جنازه کمی باز است . فکر می کند شاید توی دهانش پریده ! دستش را دوباره حرکت می دهد از روی چشم های بسته و دماغ پهن و کلۀ بی موی پیرمرد مرحوم شده می گذرد، گوشهایش هم نسبتاً بزرگ است . همۀ وجودش یخ کرده . . . پیدایش می کند . آمد توی مشتش . قند توی دلش آب می شد، بلافاصله آن را می گذارد وسط دستمال کثیفش و محکم گره می زند . . . کمتر از نیم ساعت طول می کشد تا دوباره قبر را مثل اوّلش پر کند . شاگرد طلا فروشی می رود به طرف پستوی مغازه که تیکه طلای پیرمرد را به صاحب طلافروشی نشان بدهد . گورکن که گرسنگی، آزارش می داد احساس ناآشنایی وجودش را پر کرد . . . صدای خندۀ صاحب طلا فروشی و شاگردش از پستو شنیده شد . گورکن به طلافروش سلام می کند . - «والله چی بگم . ننۀ خدابیامرزم بعد از مرگش فقط همین رو برام ارث گذاشت . » صاحب طلافروشی لبخند می زند و از پشت ویترین طلاهایش بیرون آمده و به سر تا پای خاکی گورکن نگاه می کند و رو به شاگردش می گوید : - «معلومه آقا گنج پیدا کرده، طلاش نابه ! مال عهده بوقه ! » شاگرد بلند می خندد . صاحب طلافروشی تکۀ طلا را می گذارد وسط دستمال و همراه گورکن از مغازه بیرون می آید . گورکن تعجب کرده . طلا فروش مغازه ای را آن طرف خیابان نشان می دهد و می گوید : - «بابا بزرگ برو اون مغازه . خریدار طلای عتیقه است . » گورکن هاج و واج نمی داند باید چکار کند . از خنده های طلافروش و شاگردش خوشش نمی آید، برایش یک جوری بود ! . . . مغازه پر است از لباس های رنگارنگ . گورکن از پله های قشنگ آنجا بالا می رود . پشت ویترین آنجا خانم مرتّبی ایستاده . گورکن هنوز لب باز نکرده که خانم مرتّب می گوید : - «برو بیرون، برو بیرون . » صدای زن دیگری بلافاصله شنیده می شود . - «کیه ؟ » - «هیچی ! گداست . » گورکن دلش می گیرد . زن می آید به طرفش و او ناخواسته مشت پینه بسته اش را جلویش باز می کند، زن تکه طلا را برمی دارد و به گورکن با لبخند می گوید : - «جلوی مغازه افتاده بود ؟ اوه خیلی ممنون . کاش همه مثل شما با وجدان بودند » و به همکارش با اشاره می گوید : - «می بینید خانم ؟ کارگرها دقت نمی کننداین مال همون مدل های جدیده ! » گورکن از گرسنگی چشمانش سیاهی می رود . نگاهش به لباس هایی می افتد که در چند آینۀ مغازه خودنمایی می کنند . روی آستین همۀ آنها تکه هایی نورانی مثل «طلا » می درخشند .

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 64صفحه 5