مجله نوجوان 64 صفحه 18

خاطرات جبهه جبهه محل تزکیۀ روح بود «واژه باید خود باران باشد . » درست مثل جانباز که قلم هیچ نویسنده ای نمی تواند ملموس تر از کلمۀ جانباز را در وصف خالقانش خلق کند، آن هایی که بی ادعا پا به میدان گذاشتند و بی ادعا برگشتند . تنها ادعایشان گله از تقدیری است که نام آنها را در جریده آسمانی شدن با شهدا ثبت نکرده است و هر چند خودشان نیز می دانند که مانده اند تا چون گل همیشه بهار یاد بهاران ایثار را همیشه زنده نگه دارند . محمد حسین حسینی نیک، یکی از یادگاران آن روز های مشق ایثار است که جان بر کف دست گذاشت و به جبهه های حق علیه باطل شتافت . حرف های محمّد دربارۀ جنگ و جبهه شنیدنی است . او می گوید : با شروع جنگ ما هم مثل دیگران شروع کردیم . به هر دری می زدیم تا پایمان به جبهه باز شود . خاطرم است روز اولی که در پادگان 006 پاسداران حضور پیدا کردم یکی از زیباترین روز های زندگی ام بود . آن قدر خوشحال بودم که در پوستم نمی گنجیدم . جبهه مثل یک صافی بود . هر که می آمد به خودی خود صفای روح پیدا می کرد . می دانید بچّه های جبهه همه خوب بودند . بسیجی کسی بود که در راه دین و حفظ خاک میهن به جبهه های حق علیه باطل می رفت . امّا بسیجی در این دوران کسی است که بتوان دین خود را نگاه دارد . شرایط خیلی تغییر کرده است . در گذشته با شخص یا کشور خاصی می جنگیدیم، امّا در حال حاضر باید با تفکر های گوناگون جاری در جامعه جنگید . متأسفانه سرمایه های بسیاری برای عوض کردن تفکر نسل جوان ما صرف شده است و بسیاری از مفاهیم دوران جنگ تغییر کاربردی داده اند . درست مثل همین کلمه «فداکاری » آن زمان فداکاری به معنی به خطر انداختن خود برای نجات دیگران بود ؛ امّا الان فداکاری یعنی اینکه توانایی آن را داشته باشی تا با تفکر و قلم خود اذهان دیگران را روشن سازی . کشور ما مردترین مردان جهان را دارد و این به خاطر خون والای شهداست . برماست که یاد شهدا را همواره زنده نگاه داریم و رفتار و کردار آنان را چون الگویی شایسته فرا روی خود قرار دهیم . باشد که با عنایت خدای شهیدان از ناسامانی های فرهنگی حاضر نجات پیدا کنیم . بنده به عنوان یک بسیجی و سرباز کوچک از مسؤلان می خواهم در راه زنده نگاه داشتن یاد و خاطرۀ شهدا از هیچ کوششی دریغ نکند و از شما نوجوانان و جوانان نیز درخواست می کنم در مورد جنگ و بچّه های جنگ تحقیق کنید و آنها را الگوی زندگی خود قرار بدهید . شیطنت، جشن پتو و فیلم کردن موقوف روحیه دادن و به قول بچّه ها گفتنی شیطنت از کار هایی بود که من گه گداری انجام می دادم امّا یک روز فرمانده صدام کردم و گفت که کاری که می کنی کار بدی نیست امّا اینجا محیط نظامی است پس نه کسی رو فیلم کن و نه جشن پتو بگیر .

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 64صفحه 18