مجله نوجوان 70 صفحه 25

شعر آن قدر دوستت دارم . . . آن قدر دوستت دارم که هر چقدر به سمت تو روی ثانیه ها می دوم نفسم نمی گیرد . عجله دارم دستانم را لابه لای انگشتان تو جا می گذارم و بر می گردم به خود می رسم ، امّا آن قدر دوستت دارم که نام کسی را که زیر پوستم زندگی می کند به خاطر نمی آورم . . . آپامه آذر پیرا تقدیم به مهاجران افغانی مرز بر تابلو نوشته شده : « مرز » چند بار یعنی چقدر مانده به تو ، چند انتظار ؟ بر تابلو ، غریب نشسته است نام تو در سینه ، شوق رد شدن از سیم خاردار این سو شکسته تلخ ، غزل در گلوی من آن سو شکفته شعر ، به لب های قندهار ای باد ! بوسه های مرا تا لبش ببر بنشان به گونه های زمستان ، گل انار حالا که سبزه سر زده از جای زخمهایش ای ابر ! گریه های مرا بر تنش ببار این سو ، کنار مرز نشسته است انتظار آن سو شکفته است لب رود ، نوبهار محبوبه ابراهیمی

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 70صفحه 25