مجله نوجوان 71 صفحه 22

وای ما و وای روز های بعد ساقه های قلب ما شکسته است گریه می کنم ز غصّه مثل رعد این هنوز روز بُهت و حیرت است وای ما و وای روز های بعد راستی چگونه باورم شود پر کشیده از میان ما امام ؟ رفته است و مانده گریه های تلخ رفته است و مانده راه ناتمام ؟ ساقه های قلب ما شکسته است از امام هم شکسته تر شدیم آه ای کبوتران ، بسیجان ناله سر کنید ، بی پدر شدیم هیچ کس در این زمانه مثل او اعتنا به برگ و شاپرک نکرد در هجوم وحشی خزان جز او هیچ کس به غنچه ها کمک نکرد دست های مهربان او دگر نیست تا که سایبان ما شود نیست تا که باز هم حسینیه غرق در خدا خدا خدا شود کاش این غروب ، واقعی نبود یک خیال تلخ بود ، خواب بود زود محو می شد این خیالِ تلخ کاش صحنه ها همه حباب بود گریه می کنم ز غصه مثل ابر ناله می کنم ز درد مثل رعد این هنوز روز بهت و حیرت است وای ما و وای روز های بعد . . . افشین علاء

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 71صفحه 22