مجله نوجوان 72 صفحه 11

سرشاخه های نور رژیم اسلامی آن است که پیغمبر اسلام - صلی الله علیه و اله و سلم- که در زمان خودشان در رأس بودند به حسب اصطلاح ما در رأس بودند ، در مسجد می آمدند و می نشستند با مردم ؛ با اشخاصی که وارد می شدند دور هم می نشستند و همچو می نشستند [که] معلوم نبود کدام یک این ها پیغمبر است ، همین طور حلقه ای می نشستند . این طور هم نبود یک صدر و ذیلی باشد ، یک پتویی مثلاً افتاده باشد و تشکی باشد ، صندلی باشد و تخت و تاجی باشد ، شاید مسجدشان حصیر هم نداشت به این معنایی که مسجد های شما دارد و حتماً این طور نبوده ، اگر هم یک چیزی بوده ، یک چیز مختصری بوده . مسجدشان هم دیوارشان به اندازه قامت یک آدم ، شاید یک خورده ای هم کمتر بوده ، به اندازة یک قامت ، در بین مردم آنجا آن طور می نشست که وقتی از خارج یک کسی می آمد نمی شناخت . به حسب روایات این است که وقتی وارد می شد ، می گفت کدام یک از شما پیغمبر است ، این طور نبود که در نشستن و آداب جوری باشد که وقتی هر کس وارد می شود بفهمد که این آریا مهر است . این حرف ها نبود در کار . صحیفه امام . ج 10 امام ونماز جماعت در هنگام حضور در نماز های جماعت مسلمانان ، عملاً این نکته را می فهماندند که آقایان باید جماعت را حفظ کنند و طوری نباشد که خدای نخواسته ، کسی یا کسانی دور از جماعت باشند . به همین دلیل ، هر روز مدتّی قبل از شروع نماز جماعت حاضر می شدند و به انتظار می نشستند . با آنکه خودشان مقام مقتدایی داشتند ، به دیگران اقتدا می کردند . در همین فرصت کوتاه بعضی از آقایان از شمع وجودشان فیض می بردند . احمد صابری

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 72صفحه 11