مجله نوجوان 73 صفحه 34

آسمانی ها نقش مقصود یک روز پیامبر و یاران نشسته بودند و حضرت تکه ای چوب عود در دست داشت . همچنان که مشغول گفت و شنود بودند ، پیغمبر شکل مربعی بر روی زمین رسم کرد و در میان آن خط کوتاهی کشید ، آنگاه از اطراف خط های زیادی به وسط مرکز کشید ، یک خط دراز هم از مرکز تا بیرون از چهار گوش امتداد داد و آن را خارج رها کرد . سپس از اصحاب پرسید : آیا می دانید این نقش نمودار چیست ؟ اصحاب گفتند : « خدا و پیغمبر بهتر می دانند . » حضرت فرمود : « این خط کوتاه در وسط نمودار انسان است و این چهار گوش بسته ، خط پایان عمر است که هیچ کس را از آن چاره نیست این خط های کوچک که از هر جانب ، گرفتاری ها و بلاهاست که در مدت عمر از هر طرف به آدمی رو می آوردند ؛ اگر از دست یکی خلاصی باید به دیگری گرفتار است و سرانجام از آن ها جان بدر نبرد و به عمرش پایان داده می شود ؛ اما این خط دراز آرزوهای انسان است که از مقدار عمرش درازتر است ؛ به هر حال انسان به خط پایان می رسد و در چنگال مرگ می افتد در حالی که هنوز به آرزوهایش نرسیده . و عاقبت خیر مال پرهیزکاران است . » روز را چه گناه ! حسن بن مسعود از دوستان امام هادی علیه السلام می گوید : « در میان جمعی ناهماهنگ سخنی گفته بودم و دشمنان جامه هایم را پاره کرده بودند و انگشت دستم مجروح شده بود ، از آنجا می رفتم با یک سوار تصادف کردم و شانه ام آسیب دید . از آنجا به خدمت امام علی بن محمد هادی علیه السلام در آمدم و گفتم عجب روز شومی بود ، خدا شرّ این روز را از من بگرداند . امام هادی علیه السلام فرمود : ای حسن تو هم که با ما رفت و آمد داری گناهت را به گردن بی گناه می گذاری ؟ حواسم جمع شد و گفتم : آقا امید عفو دارم ؛ نامربوط گفتم ؟ فرمود : بله ! روزگار را چه گناهی است . مردم خودشان احتیاط نمی کنند و خطا می کنند ، محل و موقع کار را نمی شناسند ، وقتی به سزای کارهای خود می رسند روز و شب را شوم می شمارند و این نزدیک شرک است . روز و شب کاره ای نیستند و هیچ اثری در حکم خدا و سرنوشت آدمی ندارد . گفتم : استغفرالله . این توبة من باشد . نخواستم به شرکت نزدیک شوم اما اوقاتم تلخ بود و خطایی گفتم . حضرت فرمود : اوقات تلخ ، خود محکی است تا انسان میزان خویشتن داری و قوت و ضعف خود را بشناسد . »

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 73صفحه 34