مجله نوجوان 75 صفحه 13

مکتب خانه به نظر گذشتگان چهار سالگی سن تربیت و هفت سالگی سن تعلیم بود؛ بنابراین چون سن کودک به هفت یا کمتر از آن می رسید او را به مکتب می فرستادند . مکتب اطاقکی بود در کنار مسجد یا بازار و گاهی محل های دیگر ، محتسبان که در حکم مأموران نیروی انتظامی امروزی بودند ، از تشکیل مکتب در داخل مسجد و تعلیم در آنجا جلوگیری می کردند . زیرا گمان می کردند باید کودکان و دیوانگان را از مسجد دور نگاه داشت چون آن ها دیوار مسجد را سیاه و زمینش را آلوده می کنند . معلم باید صالح ، امانت دار ، حافظ قرآن و خوش خط می بود و با کودکان به ملایمت رفتار می کرد . پس از آنکه شاگرد حروف الفبا و چیزهای دیگر را فرا می گرفت سوره های کوچک قرآن را می آموخت . پس از آن آموزش های دینی ، اصول حساب و نامه نگاری . آموزگار شاگردان را مجبور می کرد زمانی که کاری ندارند از روی سرمشق بنویسند تا خطشان خوب شود . طرز خواندن نماز جماعت را کودکان در مکتب خانه فرا می گرفتند . به آنان توصیه می شد که با پدر و مادر خود به نیکی رفتار کنند و از ایشان حرف شنوی داشته باشند . درباره تنبیه بدنی ، وسیلة زدن باید چوبی باشد نه چندان کلفت که استخوان را بشکند و نه چندان نازک که درد نیاورد . بهترین جای تنیه پشت و یا ران های کودک است . آن طور که از آثار مختلف پیداست ، مکتب در زمان های قدیم دو مرحله داشته؛ یکی تعلیم خط و دیگری یادگیری قرآن و حفظ کردن آن ، که کودک مطابق توانایی و استعداد خود هر روز مقداری از آیات قرآن را به خاطر می سپرده . کودکان برای مکتب دار نان می بردند ، این نان ها به نسبت ثروت یا فقر خانواده بچه ، بزرگ یا کوچک بود . به همین خاطر تکه های نان مثالی بود برای اختلاف و تفاوت زیاد در میان چند چیز . هر مکتب مبصری داشت که در کارها به معلم کمک می کرد و از نظر سن بزرگتر از کودکان دیگر بود . مهمترین وظیفه او حاضر و غایب کردن بچه ها بود . کمتر اتفاق می افتاد که ثروتمندان کودکان خود را به مکتب یا مدرسه ای که فرزندان عادی در آن تحصیل می کردند بفرستند . آن ها معمولاً برای فرزندانشان معلم خصوصی می گرفتند . رسم بود که اگر فرزند ثروتمندی مطالب درسی را خوب یاد می گرفت جشنی بر پا می کردند و از او سؤال و جواب می شد . اگر جواب های درست و به جا می داد خانواده آن فرزند به آموزگار یا معلمان وی جوایز و هدایای گرانبهایی می دادند . اما در بین افراد معمولی و فقیر حقوق معلم کمتر از این بوده و یا حقوق را به جنس پرداخت می کردند مثل همان نان هایی که به مکتب دار می دادند . دربارة فراعنه فرعون نام و لقب پادشاهان باستانی مصر است اما در اصل به معنی دارندة خانه بزرگ و مجلل است . دورة تاریخی مصر از زمانی شروع می شود که مصر بالا و پایین زیر نظر یک فرعون و یک حکومت درآمد . اولین فرعون افسانه ای مصر « مِنِس » نام داشت . فراعنه در مصر علاوه بر پادشاهی احساس خدایی هم می کردند و خود را نمونه مجسم خدا می دانستند که از مادر زمینی به وجود آمده است . مصریان عقیده داشتند که ارواح فراعنه پس از مرگ ، واسطه و شفاعت کننده بین بشر و خدایان هستند؛ ولی کم کم این باور در میان آن ها شکل گرفت که او ارزش قایل بودند که هرگز نامش را نمی آوردند و در سخن خود به خانة بزرگ اشاره می کردند . تا زنده بود او را می پرستیدند و حتی پس از مرگ هم مورد پرستش بود . فرعون عده ای خدمتکار در اختیار داشت ، از جمله 20 نفر مأمور آرایش او بودند . یک مورخ معروف مصر شناس به نام « مانتون » دربارة مصر تاریخ مفصلی نوشته و دوران فراعنه را به 31 قسمت یا سلسله تقسیم کرده است . پادشاه مصر کلیة اختیارات را در دست داشت ، او معمولاً مالیات ها را به شکل غلات ، احشام ، کالاهای تجاری و . . . وصول می کرد و پول آن را مطابق میل خود خرج می کرد . به جنگ می رفت ، کلیة قوانین را وضع می کرد ، امور قضایی را زیر نظر داشت ، آبراهه و جاده می ساخت و همچنین رهبر دینی ملت خود بود . از مشهورترین فرعون های مصر می توان به خِفرِن ، خِئوپس و میکرنیس اشاره کرد که صاحبان اهرام ثلاثه یا سه گانه هستند . اهرام بلند تر متعلق به خئوپس و کوچکترین آن اهرام میکرنیس است . وزن سنگ برخی از این آرامگاه ها 150 تن و وزن متوسط بعضی از آن ها 5/2 تن است . رسیدن به مقام فرعونی فقط مخصوص مردان نبوده بلکه زنی به نام « حَچَپسوت » هم جز فراعنه زن مصر است . دربارة او گفته اند که با آرایش و ظاهری مردانه در بین زیردستان خود پدیدار می شده است .

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 75صفحه 13