مجله نوجوان 79 صفحه 8

پول هایی را که از مردم جمع کرده است ، کمپلت همه را به بابایش می دهد . ( البته این قسمت اخیر یعنی از قسمت ایشان تا فعل " می دهد " را بنده خودم با چشم های خودم دیدم و مامانم توضیحات اضافه تری مبنی بر شغل آن آقا و بچه اش ندادند .) یا همان عمو داوود خودم که باز به قول مامان باید دماغش را هم با اسکناس دو هزار تومانی پاک کند ، بچه اش یک ذره مثل من نیست که هر هفته یک شلوار را جر می دهم و یک دانه نویش را می خرم . دو سالی یکبار این عمو داوودم سراغ آرشیو لباس های قدیمشان می رود و یکی از شلوار های دوران نوجوانی خودش با بابابزرگم را درمی آورد و به جای شلوار عید به پسرش می دهد . پسر عمو داوود هم از خوشحالی شش متر به هوا می پرد و حسابی ذوق می کند ! خلاصه مطلب اینکه علم که عمراً به درد بخورد ، با احتمال یک صدم درصد ثروتی هم اگر باشد ، به قول بابایم نه راحت به دست می آید نه اگر رفت راحت می شود از درخت پول چید و به جایش گذاشت . بنابراین ثروتمندان هم طفلکی ها حق دارند ، واقعاً برای جمع کردن و یک ریال را دو ریال کردن این همه ثروت می دانید چه قدر باید گرسنگی خورد و سگ دو زد و پیر شد ؟ اما فوتبالیست شدن بسیار بسیار بسیار و هر چه شما دلتان بخواهد نیکوست . اول که دوران طلایی کودکی و نوجوانی آدم به هدر نمی رود و حسابی تا جان در بدن دارید ، با بروبچ گل کوچیک بازی می کنید و حظ می برید . بعد هم که رسما عضو یک باشگاه فوتبال شوید ، هنوز پشت لبتان سبز نشده می آیند با شما یک قراردادی می بندند که مبلغش را عمراً به خواب هم دیده باشید . اما شما که نباید در آن زمان ضایع بازی در بیاورید و هیجان زده بشوید ، فقط یواش توی دلتان ذوق کنید و الکی بگویید تازه کم هم هست . فوتبالیست شدن یک نکته سیاستی بسیار مهم دارد که ما در اینجا به شما یاد می دهیم . ببینید دوستان ! اصلاً مهم نیست که دوران کودکی شما با چه وضع فلاکت باری گذشته باشد ، مهم نیست که توپ پلاستیکی و دمپایی پاره پوره و آب دماغ آویزان تصویر کودکی های شما باشد ، اصلاً انگار نه انگار شما خاطرات سیاهی از آن زمان ها دارید ، خاطراتی نظیر شکستن قلک شما توسط پدرتان و برداشتن موجودی آن به وسیله ایشان . مهم این است که شما الان فوتبالیست هستید و بین فوتبالیست ها رسم است که هیچ مبلغ پولی در دنیا اصلاً در نظرشان نیاید و اگر تا خرخره هم در اسکناس فرو رفتند ، باز بگویند کم است و جلوی مردم و روزنامه ها همیشه آبروی مسئولان مهربان کشور را ببرند . البته با فوتبالیست شدن ، یک سری زحمت هایی به شما تحمیل می شود که قطعاٌ اگر خانواده مهربانتان نبودند ، شما قادر به تحمل این همه فشار نبودید و خودتان را از بالای برج به پایین پرت می کردید . به عنوان مثال شما را برمی دارند و به جام جهانی می برند که این دوری از وطن بسیار سخت است ، گرچه مسئولان کشور برای تقویت روحیه شما هزار تا تور گردشگری هم ترتیب بدهند ، گرچه شما را به بهترین هتل های خارجی ببرند و بوقچی هم از ایران برایتان بیاورند تا تشویقتان کنند ( البته مسلم است که صدای سی تا بوقچی اصلاً درنمی آید و بهتر است شما یک سری فک و فامیل و ایل و تبارتان را هم میهمان دولت کنید و با خودتان بیاورید اما با این وجود هم نمی شود رنج دلتنگی برای وطن و زادگاه را تحمل کرد .) بله ، این رنجها را با هیچ چیز نمی توان جبران کرد ، حتی اگر مسئولان قدرشناس مملکت به آدم قول های قشنگ قشننگ بدهند و ما در زمین نخودچی کشمش بخوریم و احتمالاً با زحمت هم تیمی های با روحیه تر ، شده یک بازی را ببریم . از ویلای شمال و بنز چند صد میلیونی بگیرید تا مصرف مادام العمر شکلات و نوشابه خانواده که چیزی نیست ، آن هم در مقابل عشق به فوتبال مملکت . وگرنه انسان با این همه رنج و دلتنگی برای وطن و خانواده حاضر می شود تا شصت سالگی مثل کنه به تیم ملی بچسبد ؟ ! چرا مسئولان نمی فهمند ؟ اصلاً به جان مردم کشور های دیگر باشد ، هیچ انسانی حاضر نمی شود تا این اندازه فداکاری کند و از روزنامه های ورزشی و غیر ورزشی مملکتش هم دقیقه به دقیقه فحش بخورد . به هر حال بهتر است آدم حرف های ناراحت کننده نزند . بیایید قسمت پر لیوان را ببینیم . شما وقتی فوتبالیست شدید ، بسیار خوش تیپ می شوید . این یکی از ارکان جدایی ناپذیر فوتبالیست های مطرح است که هر روز صبح ناشتا ، کله شان را در یک سطل ژل مو کرده و دربیاورند . به طور کلی تعدادی از مایحتاج موجود در ساک ورزشی یک فوتبالیست مطرح عبارتست از : شانه در مدل های مختلف ، اتوی مو ، سشوار ، دستگاه بافت آفریقایی ، مکزیکی ، آلمانی ، افغانی و به طور کلی دستگاه بافت بین المللی مو ، بیگودی ، انواع ژل و روغن و ریمل ،

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 79صفحه 8