مجله نوجوان 80 صفحه 7

- " پرستو دیگر باز نمی گردد . " و لیلا از توی کیفش مداد سبزی را بیرون می آورد . - " این مداد پرستو بود . " گلنار هم از توی جامیزی روبان قرمزی را بیرون می آورد : - " روبان پرستو این بود . " معلم هاج و واج نگاه می کند . به طرف بچه ها جلو می رود . منیژه می گوید : " م ، مثل موشک . " بچه ها تکرار می کنند : " م ، مثل موشک . " و ادامه می دهد : " ا ، مثل انفجار . " بچه ها تکرار می کنند : " ا ، مثل انفجار . " و می پرسد : " پرستو چه پرنده ای است ؟ " بچه ها می گویند : " پرنده مهاجر . " - " به کجا سفر می کند ؟ " - " به سرزمین گل های همیشه بهار . " منیژه بغضش را فرو می دهد . به خانم معلم می گوید : " پیراهنش سبز بود! " لیلا می گوید : " تنش پر از خون بود . " گلنار به سقف کلاس اشاره می کند : " تنها بود . " و بچه ها با هم به کف کلاس می کوبند . با دست هم روی میزها و با هم تکرار می کنند : - " ب م ب ، بمب . . ." معلم داد می زند : " چه خبره ؟! دیوانه شده اید ؟ " گلنار می گوید : " شب بود . " منیژه می گوید : " تنها بود . " لیلا می گوید : " تنش پر از خون بود! " و بچه ها با هم تکرار می کنند : " و ، مثل ویران . " منیژه می گوید : " اتاقشان ویران شد . " گلنار می گوید : " شب بود . خواب بودیم . مادرش مریض بود . " معلم داد می زند : " ساکت! " و به طرف تخته سیاه جلو می رود . گچ سفید را بر می دارد و سر پرستو را رنگ سفید می زند . بچه ها یک صدا می گویند : - " سرش قرمز بود ، موهایش بلند . " معلم جیغ می زند : " ساکت! " صدای جیغ معلم توی گوش بچه ها منفجر می شود و شیشه ها را می شکند . سقف فرو می ریزد و بچه ها فریاد می زنند . معلم روی بچه ها می افتد و سیمرغ از روی تابلو نگاه می کند . بچه ها زمزمه می کنند : - " م ، مثل موشک . " گچ سفید توی دست معلم قرمز می شود .

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 80صفحه 7