مجله نوجوان 80 صفحه 24

داستان نویسنده : هانس کریستین آندرسون ترجمه : جمشید نوایی برنده ها بنا بود برنده های جایزه سالانه اعلام شوند . راستش ، دو جایزه می دادند : یکی بزرگ و دیگری کوچک . جایزه به کسانی داده می شد که از همه تندتر دویده بودند ، نه خیال کنی که در یک مسابقه واحد ، نه خیر ، برای دوی همگانی در سراسر سال . خرگوش گفت : " من جایزه اول را بردم و حق هم همین است . یادتان باشد که در کمیته اهدای جوایز ، فامیل و دوست کم ندارم . اما این که جایزه دوم به حلزون داده شد ، از نظر من یکی ، توهین آمیز است . " تیرک پرچین که شاهد دادن جایزه ها بود ، دلیل آورد : " نه! باید پشتکار و تلاش و پایداری را هم در نظر گرفت . چند آدم سرد و گرم چشیده و دانا این حرف را زده اند و من با نظرشان موافقم . شش ماه کشید تا حلزون به خط آغاز برسد و با این شتاب ، استخوان مفصل رانش شکست . او نقش برای این مسابقه در می رفت و جز این فکر و ذکری نداشت . تازه ، در حالی که خانه به دوش بود ، دوید که کار خیلی ستایش انگیزی است . بی سبب نبود که جایزه دوم به او داده شد ." پرستو وسط حرفها پرید و گفت : " باید به فکر من هم می بودند . تیزروتر از من پرنده ای پیدا نمی شود ، چه در پرواز رفت ، چه برگشت . اگر هم کسی پیدا شود ، من یکی او را ندیده ام و به هر جا که بگویی سفر کرده ام . " تیرک پرچین در جواب گفت : " بله ، عیب کار تو همین است . همیشه در سفری ، همیشه آماده ای کشورت را ترک کنی . تو میهن پرست نیستی و چشم امیدی به تو نمی توان داشت . " پرستو پرسید : " اگر تمام زمستان در مرداب

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 80صفحه 24