مجله نوجوان 82 صفحه 11

جویبار خاطرات حضرت امام وقتی به نجف مشرف شدند ، به تقاضای طلبه ها و متصدیان ذی ربط ، برای نماز جماعت به مدرسه مرحوم آقای بروجردی تشریف می آوردند . در آن زمان ، من از طلبه های آن مدرسه بود . با آمدن امام شور و شوق عجیبی در طلبه های مدرس پیدا شده بود ، به حدی که قرآن آریامهر را که در آن زمان به کتابخانه مدرسه داده بودند ، به زحمت از کتابخانه گرفتند و به کنسولگری ایران در کربلا برده و بازپس داد . یادم می آید که به کنسول گفتند : «طلبه ها این قرآن را نخواستند . » کنسول با تعجب پرسیده بود : «این قرآن را نخواستند ؟ » گفته بودند : «بله ، این قرآن را نخواستند . » کنسول جواب داده بود : «پس برای تورات می فرستیم . »به او گفتند : «تورات از شماست ، برای ما می فرستید ؟ » در هر صورت ، در قبال این کار ، طلبه ها مورد لطف و احترام خاص حضرت امام قرار گرفتند . با وجود این که طلبه ها این قدر خوشوقت بودند ، کسی خدمت حضرت امام عرض کرده بود : «نماز جماعت شما در مدرسه ، برای بعضی طلبه ها اسباب زحمت است . » پس از صحبت این آقا ، امام دیگر برای نماز به مدرسه تشریف نیاوردند ، انگار که منتظر چنین صحبتی بوده باشند از طرف دیگر ، طلبه های مدرسه فکر کردند که شاید مانعی موقتی برای تشریف فرمایی ایشان پیدا شده است . چون آن روزها ایام ماه مبارک رمضان پیش آمد ، این طور هم گفته شد که چون امام روزه می گیرند ، ممکن است حال آمدن به مدرسه را نداشته باشند . به همن دلیل همۀ طلبه ها صبر کردند تا ماه مبارک رمضان تمام شد اما باز هم امام تشریف نیاوردند . بالاخره طلبه ها خدمت ایشان رسیدند و با تحقیق معلوم شد که ماجرا از چه قرار است و اینکه حضرت امام از گفتۀ آن شخص احتمال می دهند که برای یکی از ساکنان مدرسه مزاحمت ایجاد شده است . سرانجام بعد از اینکه طلبه ها متعهد شدند که جانماز خود را طوری و جایی بیندازند که مقابل حجره هیچ طلبه ای نباشد و مانع از رفت و آمد طلبه ها از حجره هایشان نشوند ، امام قبول کردند . یادم می آید که امام به طلبه ها می فرمودند : «من عادت به این که نماز جماعت بروم ندارم . قم هم که بودم در منزل نماز جماعت می خواندم و حاضر نیستم که حتی برای یک نفر مزاحمت داشته باشم . » ولی طلبه ها با اصرار زیاد گفتند : «ساکنان مدرسه کسی غیر از ما نیست و ما از شما تقاضا داریم که به مدرسه تشریف بیاورید و در آنجا نماز جماعت بخوانید . » نزدیک غروب بود ، طلبه ها آمده بودند که امام را برای نماز ببرند . امام هم قبول کردند ولی گفتند : شما بروید ، من با این آقا می آیم . در اولین دفعه ای که امام پس از تبعید به عراق وارد کربلا شدند ، یکی از آقایانی که در صحن سیدالشهدا نماز می خواندند ، جای نمازشان را به حضرت امام دادند و این امر برای ما بسیار جالب و خوشحال کننده بود . آن یک هفته ای که امام در کربلا بودند ، نماز جماعت با شکوهی در صحن امام حسین علیه السلام برگزار می شد . محمدرضا ناصری

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 82صفحه 11