مجله نوجوان 82 صفحه 23

شعری برای قانا از عشق و از آزادی و از پایداری از سرزمین صلح و زیتون می سرایم چون مسجد الاصقصی دلم خون است یاران با داغ دل از آتش و خون می سرایم در آتش افتاده ست صبرا و شتیلا نامرد مردم را نوای بینوا نیست سیلاب خون می جوشد از چشمان قانا بی غیرتان را بهره ای از کربلا نیست تا آتش اینجا باغ گل می آفریند بگذار ابراهیم سر تا پابسوزد بگذار خاکستر شود دنیا که موسی دیده ست در آتش خدا را تا بسوزد گر چوبدستی از دل ایمان بر آری می بلعد اعجازش بساط ساحری را تاکی جهان در خدمت گوساله ای چند ؟ دنیا نمی خواهد پس از این سامری را در گوشها سوزانده اینک پنبه ها را فریاد هل من ناصر از بیت المقدس ما باز ماندیم از مسیر سرخ توحید یا رب به فریاد دل بیچارگان رس در آتش افتاده ست صبرا و شتیلا نامرد مردم را نوای نینوا نیست سیلاب خون می جوشد از چشمان قانا بی غیرتان را بهره ای از کربلا نیست از عشق و از آزادی و از پایداری از سرزمین صلح و زیتون می سرایم چون مسجد الاقصی دلم خون است یاران من تا ابد از آتش و خون می سرایم محسن وطنی

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 82صفحه 23