مجله نوجوان 86 صفحه 5

به سقف آسمان می سایم که شغل بسیار شریف معلمی اختیار نموده و به خود بسیار مباهات می کنم و اگر یک بار دیگر هم به دنیا بیایم باز هم معلم می شود ، هزار بار دیگر هم که به دنیا بیایم بدون خجالت و رو در بایستی باز هم حرف ما یکی است و الا و بلا معلم . چرا که معلمی شغل شریفی است و در وصف چوب معلم نیز فرموده اند : چوب معلم گله هر کی نخوره (بلانسبت) خله معلمی یعنی عشق ورزیدن . معلمی یعنی : چکیدن همچون شمع از گرمی عشق رفتن و آخر رسیدن بر در آبادی عشق می توان هر لحظه هر جا عاشق و دلداده بودن پر غرور چون آبشاران ساده اما معلم بودن معلم می سوزد و می سازد آن هم با چندر غاز حقوق . معلم با دست های گچی خود . . . ز ی لی لی لینگ ! جلسه ی سوم : بنده خودم را معرفی نکردم ؟ ای داد و بیداد ، مگر مشکلات زندگی برای آدمی حواس می گذارد ؟ آه ، روزگاری بود که بنده تعداد کک و مک های روی لپ های ننه را به یاد داشتم اما گذشت آن روزگاران و ما پیر شدیم و روزگار مار را له و لورده کرد و جوانی و ماه شب چهاردهی مان را گرفت . آه که چقدر بی رحم است این زندگی لامصب از پشت یک خنجر کرد توی قلبمان به چه بزرگی ، به قول شاعر : عجب بالا و پایین داره دنیا عجب این روزگار دلسرده با ما یه روز دور برم صد تا رفیق بود مرا اکنون ببین تن های تنها . . . ! لعنت به گور این زندگی باشد ، مرده شور اون پک و پوزش را ببرد . پدر سوخته ی بی شرف ! تف به ریختش باشد که ما را داغان کرد . خدا الهی سزایش را بدهد . آه از آن شیر سرخ بیشه های آمازون چه مانده است جز مشتی پاره استخوان تکیده ی کمبود کلسیم دار پوک و میان تهی . . . ؟ زی لی لی لینگ ! جلسه چهارم : امروز که در راه می آمدم . به پسر نوجوانی برخوردم که به دختری نگاه می کرد . اینها نشانه های سیاه بختی در آینده است . فردا اینها می روند به هم سلام می کنند پس فردا از هم بیشتر خوششان می آید ک هاین خود یک بحث مفصل و جداگانه را می طلبد که بنده آن را در همین جا مولکول می کنم به جلسه آینده عذر می خواهم موکول می فرمایم . . . الان هم اینجا درون دفتر کلاسی ام یادداشت می فرمایم که موضوع بحث هفته آینده عشق خیابانی ، راهکارها ، خطوط مشی و چالشها . . . بله یادداشت نمودم . شما هم اگر دوست دارید یادداشت بنمایید که یادتان نرود . بله چهار روز بعد این دو بچه عزیز می روند پای خانواده را در یک کفش می کنند که به قول شاعر : خوشگل زیاد پیدا می شد توی دنیا اما یکیش خوشگل من نمی شه خلاصه با هزار مکافات این دو بچه را می گیرند و روز پنجم می ریزند به محضر . . . زی لی لی لینگ ! ادامه این بمحث به دلیل ضیق وقت به هفته آینده واگذار می شود . بنابراین مبحث عشق های خیابانی ، معضلات و راهکارها ، خطوط مشی و چالشها انشا ء الله می ماند برای دو جلسه آینده بنده اینجا یادداشت می کنم ، شما هم اگر یادداشت کردید ، تصحیح بفرمایید . خلاصه جلسه چهارم : طالع بینی این دو بنده ی خدای از همه جا بی خبر . نیمه کاره می ماند . جلسه پنجم : جلسه قبل سرگذشت ناتمام دو جوان مذکور را برای شما عرض کردم/ . خلاصه قسمت اول ماجرا این است که در اقع یکبار دیگر قسمت اول مرور می شود حالا قسمت دوم . بعله در روز هفتم آشنایی مشکلات شروع می شود و بزن و بخور و بگیرد و ببند و فحش و دعوا و مرافعه و طلاق و طلاق کشی ، حالا به چه دلیل ؟ ! دلیل ها و روانشناسی این ماجرا خود بحث جداگان های می طلبد که اگر عمری باقی بماند در جلسه ی آینده خدمتتان عرض می کنم . حالا خدا را صد هزار مرتبه شکر که اینها بچه دار نشدند و اینکه چرا و به چه دلیل و دلایلی احتمالاً دلایلی منظورشان است ، این هم زی لی لی لینگ ! بله این هم می ماند برای دو جلسه بعد ، به امید خدا بحث عشق های خیابانی ، معضلات ، راهکارها و خطوط مشی ، چالشها

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 86صفحه 5