مجله نوجوان 86 صفحه 25

شخصیت پردازی در این سریال تقریباً موفق بوده است و هرچند برخی از شخصیتها به شدت سیاه و سفید هستند اما حضور شخصیت هایی که بد نیستند ولی صفات بد دارند ، از تلخی شخصیت های سیاه و قندک زدن شخصیت های سفید کم می کند . ما نوجوانها اصولاً زیاد حوصله ی شخصیت هایی مثل خیلی مثبت را ندارم و یک جورهایی از شخصیت های بیش از حد خوب حالمان به هم می خورد . یکی دیگر از مشکلات اعصاب خردکن سریال نرگس حرف های اضافه است که مثلاً شرکت بهسامان یا همان بهینه سازی مصرف انرژی ، اسپانسر کار شده و من و شما مجبور هستیم نصف زمان پخش سریال را به توصیه های بی مزه ی آقا احسان و هممارانش در آن شرکت مسخره گوش بدهیم . آن هم چه توصیه های سرسام آوری ! مثلاً آقا احسان مثل بچه کلاس اولی ها عکس یک خانه ی شیروانی دار را روی تخته می کشد و با اشاره به سقف شیب دار آن خانه می گوید که فلان درصد انرژی از راه کانال کولر هدر می رود و ما که تصویر کولر و کانال کولر را نمی بینیم متحیر می شویم که چه جوری روی شیروانی شیب دار کولر هم سوار می کنند و بعد می مانیم گیج و مبهوت که ما این آقا مهندس ها چرا مثل بچه کلاس اولیها نقاشی می کنند . این سریال در تقسیم زمان ها در بین حوادث مختلف داستان نیز دارای مشکل است به طوری که گاهی اتفاقات یک هفته ، هفت قسمت طول می کشد ولی در دو یا سه قسمت شما متوجه می شوید که شخصیت های داستان هشت یا نه ماه را پشت سر گذاشته اند . همین طوری می شود که یک دفعه می بینید بعداز چند قسمت ، نسرین زایمان می کند آن هم یک زایمان معمولی بلکه یک دختر یک ساله به دنیا می آورد که کلی هم لپهایش گل انداخته است و حتی در بیمارستان درست چند دقیقه بعد از تولد النگوی طلا هم در دست دارد . یک ویژگی دیگر سریال نرگس که به عقیده من ویژگی بسیار خوبی است این است که هیچ کس به درستی نمی داند که حق با کیست ، بچه مثبت ها و آدم های با شخصیت از احساس سعیدی و نرگس و این تیپ افراد با فهم و کمالات خوششان می آید و آنها که جنسشان خرده شیشه دارد از کار های ابراهیمی و آقا مجید کیف می کنند . نوجوان ها به بهروز حق می دهند و اعتقاد دارند که شوکت بسیار پدر بدی است که به فرزندش آزادی نمی دهد و نمی گذارد پسر بدبختش هر جور که مایل است ، زندگی کند و اما پدرها ! حتی آن دسته از پدرها که از ازدواج دوم شوکت شاکی هستند و به او در مورد بهروز حق میدهند و معتقدند که از آنجایی که پدر ، سالها برای فرزندش زحمت می کشد و خون دل می خورد ، حق دارد در مورد زندگی فرزند خام و کوته فکر خود تصمیم بگیرد . حقیقتاً در زندگی هم همین طور است که ممکن است همه حق داشته باشند که اما باید ببینیم که هر کدام از ما چه قدر می توانیم از زاویه ی دید دیگران به زندگی نگاه کنیم .

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 86صفحه 25