مجله نوجوان 89 صفحه 13

حال به نظر حقیر ، انسان عزیزی که می آیند و مشاور می شوند و این شغل بسیار حساس و این قشر بسیار حساس تر قشر ما دانش آموز را انتخاب می کنند ، می بایست شعور و درک و شخصیت بسیار گهربار و نیز چهر ه ای آرام و متین داشته باشند که با تماشایش بوته بوته گل امید و شادی در باغچه قلب دانش آموزان کاشته شود . ـ خاطره سوم بدون تاریخ بالاخره با کلی تشریفات ، آقای مشاور آمدند . از نظر ظاهری که کچل و خشن و تا حدودی وحشتناک بودند . متأسفانه بنده شخصاً با دیدن ایشان گل های شادی و امید در باغچه ی قلبم شوک زده شدند و از ترس ، گلبرگهایشان دانه به دانه ریختند ولی خب قیافه که اصلاً و ابداً مهم نیست . شخصیت گهربار را بچسب ! خب بنده ی خدا مگر دست خودش بوده که کچل و وحشتناک شده است ؟ انسان که نباید اینقدر بی منطق باشد به هر حجال آقای مشاور در اولین قدم ، سریع به اتاقشان رفتند و بلافاصله دو دقیقه بعد بیوگرافی خودشان را روی در اتاق زدند و در اتاقشان را از پشت قفل کردند و خودشان آن جا احتمالاً به مطالعه ی روانشناسی و مشاوره ای مشغول شدند . اما بیوگرافی آقای مشاور از زبان خودشان (طبق اعلامیه) : «صابر با حوصله نژاد هستم ، مشاور مدرسه ی شما . تحصیلات دو نقطه لیسانس جغرافیای مناطق عجیب و غریب توی پرانتز هندوستان ، مثلث برمودا و برج کج پیزا ! این هم عکس تمام رنگی و تمام قند بنده که به پیوست ارائه می شود به جهت اینکه بیخودی مزاحم نشوید و سر تا پای بنده را رؤیت نفرمایید . چرا که اینجانب اصلاً حال و حوصله نداشته و عاجزانه خواهشمندم در مورد خدمات مشاوره ای ، به اطلاعیه های بعدی توجه کنید .» عجب انسان محترم و ارزشمندی ! از همین جا که ایشان الکی وقتشان را هدار نمی دهند ، بفهمیم که چه انسان جنتلمنی هستند . اصلاً به نظر اینجانب بعضی ها ذاتاً و خوناً مشاوره و روانشناس و حکیم و بلیغ و فاضل به دنیا می آیند ، وگرنه تحصیلات اصلاً و ابداً ربطی به تخصص آدم ندارد . یادم باشد که فردا حتماً به سراغ اعلامیه های این استاد بزرگوار بروم . . . ـ خاطره چهارم بدون تاریخ آخ جون ! کلی اطلاعیه های مشاوره ای . بنده دیگر سکوت می کنم و تنها اطلاعیه های مشاوره ای مشاور عزیزمان را به اطلاع می رسانم تا حال کنید که چطور این استاد تعزیز در کوتاه ترین زمان ممکن کل مشکلات مدرسه را تجزیه و تحلیل و دسته بندی و حل کرده اند . اصلاً بنده باید برای این بزرگوار یک تبلیغات حسابی راه بیندازم . آدم مقابل همچنین دانشمندانی کم می آورد و جز سکوت چه دارد که بگوید ؟ ! این شما و این هم شاهکار مشاور مدرسه ی ما : ـ اطلاعیه ی خدمات مشاوره ای عشقی : دانش آموزان محترم دقت بفرمایید که اگر از روی بنده و همکارانم و کادر آموزشی مدرسه گرفته تا پدر و مادر و خواهر و برادرتان خجالت نکشیدید و با این سن و سالتان رفتید عاشق دختر مردم شدید ، باید به عرض برسانم هنوز دهانتان بوی شیر می دهد و بهتر است سفت و سخت درس و مدرسه تان را بچسبید که فقط این چیزها به درد آینده ی آدم می خورد و بس و برای عاشق شدن وقت بسیار است . به عنوان مثال ، مادر بزرگ یکی از آشنایان (البته خبرش هم در مطبوعات منعکس شد که باز بنده فکر نمی کنم که دانش آموز جماعت دور و بر مطبوعات و مطالعه بپلکد و بنابراین جهت اطلاع می گویم) بله ، مادر بزرگ یکی از آشنایان تازه چند روز پیش در سن نود سالگی ازدواج کرد . الان هم تشریف برده اند به ماه عسل . بنابراین این پنبه را از گوشتان بیرون کنید که بنده حوصله داشته باشم که بنشینم و یک الف بچه بیاید جلویم بنشیند و بگوید عاشق شده است و بنده یک حرف را سیصد بار تکرار کنم . لذا محض اطلاع ، این از مشاوره ی عشقی مدرسه و تا آخر سال تحصیلی . یک جمله و السلام ! هیچ کس حق ندارد توی این سن و سال از این غلطها بکند . لطفاً مزاحم نشوید ! مراجعه شود به اطلاعیه بعدی . ـ اطلاعیه مشاوره تحصیلی هر کس معدلش بالای 17-16 بود ، حتماً باید یا برود رشته ی تجربی یا ریاضی فیزیک درس بخواند . به خصوص آن هایی که نمره ی ریاضی و فیزیک و زیستشان بالای هفده است . قلم ایشان را خرد می کنیم اگر بخواهند از این مدرسه پایشان را بیرون بگذارند و بروند هندوستان ثبت نام کنند . بقیه آن هایی هم که

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 89صفحه 13