مجله نوجوان 90 صفحه 21

مجموعه ی عشق ای صاحب ذوالفقار ای مرد ای لاله ی دااغداری مرد روزی که گِل تو را سرشتند مجموعه ی عشق را نوشتند پیش تو فراز در فرود است همواره قیام در قعود است بر دست تو عشق تکیه داده ست بر پای تو عقل ، سر نهاده ست از رأی تو گشته هوش ، مدهوش در پیش تو منطق است خاموش گام تو فراز کهکشان است نام تو فراتر از بیان است موج از تو گرفته این تداوم دریا ز تو دارد این تلاطم آهنگ روان آب از توست دلگرمی آفتاب از توست با اشک تو چشم گفت و گو داشت با آه تو چاه آبرو داشت یاد تو هماره ارغوانیست در سوگ تو ناله ی آسمانیست آن جا که صلاح کارزار است چشم همه سوی ذوالفقار است تیغت که زبان سرخ لا داشت هنگامی عشقی به پا داشت بی تو همه چیز قهقراییست بین دل و عاشقی جدایست هر سلسله پیش تو گسسته ست جز عشق که با تو عهد بسته ست آن کس که راه تو را سپرده ست گر سر به ره تو باخت ، برده ست تاپای در این مدار داریم از لطف تو اعتبار داریم پرویز بیگی حبیب آبادی سراسیمه وقتی به نماز صبح آخر ، برخاست فریاد ز مسجد و ز منبر ، برخاست آن دم که سرش به تیغ نامرد شکافت خورشید ، سراسیمه ز بستر برخاست غربت فریاد ای خانه ی دوست ، منزل میلادت در خاطره ی زمانه ، عدل و دادت تو رفته ای و هنوز باقی مانده ست در ذهن زمانه غربت فریادت جواد محقق

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 90صفحه 21