آی نسیم سحری یه دل پاره دارم چن می خری ؟
هفته پیش شنیدیم که عمران صلاحی دل پاره پاره اش را به دست نسیم سحری داد و از بین ما پر کشید .
عمران صلاحی که در سن 60 سالگی دنیای خاکی را ترک کرد ، تقریباً 40 سال از عمرش را وقف نوشتن شعر و طنز و ترانه کرده بود و در حال حاضر آثار بسیار ارزشمندی از او به جا مانده است . عمران صلاحی یکی از بزرگترین روزنامه نگاران کشور ما هم بود و در طنز نیز همانند سوردن شعر و ترانه ، قلم توانایی داشت .
شما احتمالاً نوشته های شیرین او را در مجله گل آقا به خاطر می آورید . برای شما چند نمونه از شعر های زیبای او را انتخاب کرده ایم تا بخوانید و برای شادی روحش صلوات بفرستید .
باران
مادرم روی سرم قرآن گرفت آیه ها در پیش چشمم جان گرفت
ابرها از چهار سو گرد آمدند رفتم و پشت سر م باران گرفت
ای نسیم سحری
صبح زود وقتی که باد تو کوچه صداش میاد
پا میشم فوری درو وا می کنم
داد میزنم :
آی نسیم سحری یه دل پاره دارم چن می خری ؟
قطار می گذرد
قطا می گذرد از کنار خانه ما و گیسوانش را به پشت می ریزد
درون واگن باری همیشه چیزی هست هزارگونی غربت
هزار کیسه تنهایی و جعبه هایی از خاطرات گرد گرفته
جدار واگن چوبی اگر شکوفه دهد از شمال می آید
اگر شراره دهد از جنوب می آید اگر سپیده اگر ستاره . . .
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 91صفحه 24