مجله نوجوان 93 صفحه 11

باران شکوفه جان آمدی و من به جز این تن نداشتم هستی نداشت ، یا نه فقط من نداشتم بارانی از شکوفه و گل بودی و دریغ بی بهره ماندم از تو که دامن نداشتم در زمهریر غربت آن دخمه های هول حتّی برای یاد تو روزن نداشتم وقتی ظهور کردی و آتش گرفت عشق در دل چراغ آینه روشن نداشتم از این غزل کناره گرفتند واژه ها یا من توان از تو سرودن نداشتم ؟ مصطفی محدثی خراسانی

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 93صفحه 11