مجله نوجوان 102 صفحه 3

سرمقاله جرس فریاد می دارد که بر بندید محملها امروزه ورود تکنولوژی به زندگی آدمها باعث شده است که خیلی از چیزها تغییر کند و حتی منسوخ شود . برای مثال می شود از عادت نامه نوشتن یاد کرد . از وقتی امکانات تلفن گسترش پیدا کرد و به هر جایی راه یافت مردم کم کم ترجیح دادند که به جای نامه نوشتن راه ساده تر را انتخاب کنند . بعد از آن اینترنت و فکس و هزار اتفاق دیگر در عالم تکنولوژی افتاد که باعث شد روند به فراموشی سپردن عادتها و سنتها سرعت بیشتری بگیرد و خود به یک سنت تبدیل شود . البته درست است که تکنولوژی خیلی خوب است و زندگی را راحت تر می کند ولی در کل باعث تنهایی هرچه بیشتر آدمها شده است . در حال حاضر در شهرهای بزرگ ، اکثر مردم انگار که با هم قهر هستند؛ در اتوبوس و تاکسی به بیرون پنجره خیره می شوند ، مبادا که نگاهشان با نگاه کسی برخورد کرده و مجبور شوند سلام و احوالپرسی کنند . اکثر جوانها و نوجوانها گوشی در گوششان فرو کرده اند و به موسیقی گوش می دهند که البته این کار آنها بیش از آنکه برای لذت بردن از موسیقی باشد به خاطر این است که هرچه بیشتر در تنهایی خود فرو روند و از جهان اطراف خود فاصله بگیرند؛ از فقیری که از آنها کمک می خواهد و یا پیرزنی که در مترو می خواهد روی صندلی آنها بنشیند اما در این میان اتفاقهایی می افتد که اصلاً از قواعد کلی جهان پیروی نمی کند . انگار مردم در مواجهه با این قوانین عوض می شوند . انگار خودشان می شوند . خود خوبشان . هر سال در هنگام حج همه کسانی که دعوت شده اند با ذوق و شوقی وصف ناشدنی ، خود را برای حضور در این جشن سالیانه آماده می کنند . درست مثل اینکه قرار باشد برای مهمانی به منزل دوست عزیزی بروند . در دوران قدیم این ذوق و شوق ، مردم را با پای پیاده یا سواره بر شتر و اسب و دیگر وسایل نقلیه موسوم به سمت خانه خدا می کشاند و امروزه با وجود ظهور تکنولوژی ، این امر سرعت بیشتری به خود گرفته است . زائران خانه خدا که حتی از تکرار این لفظ در دلشان قند آب می شود و به قول سهراب سپهری « ذوقشان می شکفد » به سوی هیجانی شیرین پر می کشند و دلشان زودتر از خودشان به گرد حرم الهی می گردد . قرار است در آنجا به هیچ چیز فکر نکنند جز خود و خدایشان . قرار است در طول مدت مهمانی پایشان را بگذارند به جای پای پیامبرشان . در آنجا اشک صمیمی ترین و طبیعی ترین واکنش جسم است و در برابر پر کشیدنهای دل خیلیلها می دانند و یا شینده اند که آنجا چه خبر است و لی وقتی که بر می گردند و پا در خانه ی خودشان می گذارند و جهان بی رحم صنعت و روزمرگی و تکنولوژی پا روی خرخره ی روحشان می گذارد یک دلتنگی بزرگ کم کم در دلشان جوانه می زند و دل را می برد تا خانه ی خدای خودشان . مانند کودک خردسالی که به آغوش امن مادرش پناه می برد . آن وقت دوباره و صد باره آرزو می کند که ای کاش دوباره برایشان کارت دعوت بیاید و دوباره لحظه ای از آن لحظات پاک را لمس کنند . ما برای شما دعا می کنیم و شما هم برای ما که این کارت زودتر برایمان بیاید .

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 102صفحه 3