مجله نوجوان 123 صفحه 11

دو کودک که مردان مرد تاریخند در آغوش او بزرگ شدند و آموختند که خیرترین خیرات چیست و شرترین شرها کدام است. آنان نان غیرت خوردند. نانی که گندمش را دستان توانمند او آرد کرده بود. آنان جمع مهر و خشم و قهر و عطوفت را یک جا از مادری آموختند که جاذبة و دافعة به جایش زبانزد همة انسانهاست. آنان آموختند که بر خود سخت بگیرند تا دیگری در مضیقه نباشد. آنان فهمیدند که انسان بودن چیست. آنان دیدند که معصوم و معصومه کیست. طاهرة مطهّر کیست. زهرای اطهر کیست و چگونه میتوان هم مادر بود و هم همسر بود و هم دخترکی برای پدر. صفات خاصّة او اساسی و منتهای آرزوی دختران همة روزگاران است. حتّی مردان به شجاعتش و مقامش غبطه میخورند. همة ما منتظریم که فرزند پنهان از نظرش به پا خیزد. درست است که همگی منتظریم تا او بیاید و ریشة ظلم را برکند، تا او بیاید و صلح را در همه جا استوار کند، تا او بیاید و جهان را مدینة فاضلة بشر کند ولی بیش از همه از اعماق دل آرزومیکنیم که بیاید و مدفن پنهان شدۀ آن یاس کبود را به ما بنمایاند تا بر مزارش شکوه کنیم که ما را که خاک پای تو هستیم دریاب و گوشة چشمی بهاین غلامان و کنیزان درگاهت کن یا فاطمه! بنت نبی!

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 123صفحه 11