مجله نوجوان 125 صفحه 8

قربان ولیئی در آینۀ شعر ذوق باید تا دهد طاعات بر مغز باید تا دهد دانه شجر (مولوی) مولوی می‏گوید اگر ذوق و شوق نباشد، طاعت و عبادت ثمری ندارد. درست مانند دانه‏ای که مغز ندارد و فقط پوسته است. طبیعی است که از چنین دانه‏ای، درخت پدید نمی‏آید. عبادت مانند درخت است و وقتی ریشه در قلب می‏دواند که دل، پذیرنده و نرم باشد. دل نرم و پذیرنده، دلی است که رودخانۀ دوستی و مهرورزی با خداوند و بندگان و مخلوقات او، آن را نرم و پذیرنده کرده است. عبادتها، قسمت جداگانه‏ای از زندگی ما نیستند؛ بلکه نتیجۀ نوع زندگی کردن ما هستند. کسی که در تمام روز به خداوند فکر نکرده است، نمی‏تواند در نماز هم به او فکر کند. عبادت بی‏اشتیاق، دانه‏ای بی‏مغز است که درخت آسمانی ایمان و آرامش از آن نخواهد رویید. ترنّم کلمات هستی، یگانه است. یک هستی هست. هستِ حقیقی، تنها خداوند است. روح ناآرام، نمی‏تواند یگانگی هستی را نشان دهد. وقتی روانِ آدمی آرام شود، جهانِ او یگانه می‏شود. درست مثلِِ یک کاسه آب؛ اگر آب نا آرام باشد، سیبی را که بالای آن گرفته‏ایم، تکه تکه نشان می‏دهد. وقتی آب آرام شد، تمامی سیب را نشان می‏دهد. تمامِ مقصد، رسیدن به آرامش روان است. روان که آرام شد، دل آدمی مانند رودخانۀ آرامی به پهنای آسمانها، هستی را نشان می‏دهد. ذهن آرام، در دستان خداوند، رام است و با جریان رودِ هستی هماهنگ است. هر چیزی که آرامش روان را از ما بگیرد، شیطانی است. شیطان، استاد ناآرام کردن است. گناه، سنگی است که شیطان به برکۀ آرام روان می‏اندازد و آن را ناآرام می‏کند.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 125صفحه 8