مجله نوجوان 127 صفحه 18

کدوم بهتره، سنجدیا قبیدة بادوم مجید صالحی توی روزگاردور....نه....نه.... یک خورده نزدیک تر، پیرمردی بود که باغ سنجدی داشت، زمان برداشت محصول رسیده بودو به اتفاق خانواده برای چیدن محصول به باغ رفتند. درحالی که چشمک می زده عکس گرفته شده است کی گفته به دوربین نگاه کنین؟ داره نگاتیو می سوزه، بازی کنین دیگه!! گفت به به... چه پری.... چه دمی.... بچه ها صاحبش اومد دررین پیرمرد به اتفاق خانواده به باغ سنجد رفت و مشغول چیدن سنجد شدند. پیرمرد راه زیادی رفت تا به شهر رسید...... به شهر خوش آمدید تیک آف سگی سگ ماشین کارت کارت سوختم رو دزدید بگیرینش کارت سوخت وپیرمرد بعداز چیدن سنجدها اونارو بار خرش کرد وبرای فروش به شهر برد. بابا.... یه کارت مِموری پنج گیگ برام بخر... داری می ری شهر ازاون ورا برام...بخر ای خانوم... چرا الکی تبلیغ می کنی ؟!؟ کسی به ما پول نمی ده! خانوم .... ناهار مارو بده... دیرشد! پیرمرد به میدون شهر رفت و شروع کرد به دادزدن،... مدت زیادی دادزد، تا اینکه نزدیک غروب شد..... آی سنجد دارم سنجد... سنجدخوب دارم...

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 127صفحه 18