مجله نوجوان 127 صفحه 21

کاغذ نمکی اینها اتمی می گفتند آنها می گفتند هر چیزی از تعداد بی شماری اتم تشکیل شده است که کنار هم چیده شده اند و نهایتاً یک شیء را تشکیل می دهد. حالا دیدید که این بیچاره ها به بمب اتمی و شورای حکام و هیروشیما و اینها کاری نداشته اند!البته یک نکته را فراموش نکنیم که همین ها هم اگر دردوره ما بودند حتماً آژانس انرژی اتمی دستور می داد فلسفه­اش را پلمپ کنند و احتمالاً می داد ((ذیمقراطیس)) و ((لوکیپُس)) را که دو شخصی اتمی برجسته بودند، جزو لیست سیاه درآوردند و دادگاهی کنند بعد هم امریکا می داد کلّ یونان را تحریم می کردند و یونانی ها رابه زحمت می انداخت. حقیقت آن است که آقای فلسفه هم از همین جهت و از ترس اینکه خبر وجود اتمی جدید به گوش آمریکایی ها و آژانس برسد زود از قصه اتمیستها یا اتمیان و فلسفه آنها رد می شود به خصوص از شرح احوال ((لوکیپوس)) که تازه کمی هم مجهول الهویه است ودر برخی کتابهای تاریخ فلسفه، اسمش نیامده است و در برخی آمده شاید سوخت اتمی قاچاق می کرده و شاید هم جاسوس بوده است چون اگر ریگی به کفش نداشت مثل ((دموکریتوس)) یاهمان ((ذیمقراطیس)) خودمان، مثل بچّة آدم همه جا اسمش را می داد و مشخصاتش را به همه تاریخ فلسفه نویسها تفهیم می کرد. بگذریم! این دو اتمی برجسته، 60 سال فاصله سنی دارند و دموکریتوس 60 سال کوچکتر از لوکیپوس است، اما از او مهم تر است و مخصوصاً برای ما شناخته شده تر. اینها می گفتند طبیعت از یک چیز درست شده است و آن هم ((اتم)) است یعنی جزیی که تجزیه نمی شود این جزء که به تعداد بی نهایت در طبیعت پیدا می شود منشأ ساخت همه چیز است و در عین حال نفوذ ناپذیر هم هست. تازه دائماً در حال حرکت است و ضمناً نمی شودآن را هم دید یا لمس کرد.، چون خیلی ریز است و ابعادش آنقدر کوچک است که به قول فلاسفه به ((ادراک حسی)) در نمی آید خب! حالا خود شما تصور کنید با این اتمی ها، آیا می شود به آنها اعتماد کرد؟! چیزی که نه دیده می شود نه حس می شود و تازه حرکت هم می کند؟! به خاطر همین مسایل، آقـای فلسفـه روی خوشی به این اتمی ها نداشت و می گفت می ترسم این حرفهای مزخرف را سرکلاس برای دانشجویان مطرح کنم. تحشیة ما: ما چون چند قسمت است که تحشیه ای برآراء فلسفه می زنیم، در قصّه اتمیستها هم دلمان نیامد همینجوری بگذریم. این قصّه اتمیها، درست مثل اتمی است که غریبها می خواهند به مابدهند آنها هم می گویند شما باید یک انرژی اتمی داشته باشید که دیده نشود، حرکت نیرویی از آن درست نشود حس هم نشود و تازه هر وقت خواستید روشنش کنید وازآن استفاده کنید بگویید ما سوخت (لابد چوب و نفت وآتشگیرانه....) را برداریم خودمان بیاوریم برایتان روشن کنیم. هر وقت هم که ما نتوانستیم، تعطیلش کنید حالا اگر شما به اتم این اتمیان می توانید اطمینان کنید ما هم به اتم و انرژی اتمی آژانس اتمی می توانیم. عجب بحث اتمی- فلسفی ای شدآخر قصه هم اینکه، دو شخصیت برجستة اتمیان، در حین فکر کردن به تأسیس یک رأکتور، مغزشان دچار انفجار اتمی شد....خُب مردند دیگه! شاید ادامه داشته باشد شماره بعدرا بخوانید

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 127صفحه 21