مجله نوجوان 128 صفحه 9

مهمی کردند، یهودیان خیبر را شکست دادند و اسلام را در جاهای مختلف شبه جزیره نشر دادند. محمد صلی الله علیه و آله خود نیز نامههای معروفش را به سران کشورهای همسایه چون ایران و روم و حبشه و مصر، در همین ایام فرستاد و به دعوتش جنبهای جهانی بخشید. در سال هفتم هجرت، محمدصلی الله علیه و آله با دو هزار نفر همراهان، طبق وعده با قریش، به مکه درآمد و حج گزارد و سه روز در مکه ماند. در همین سه روز هم عدّۀ زیادی به اسلام گرویدند و مهمترین آنها از سران و سرداران کفار، "خالدبن ولید" و "عمرو عاص" بودند. محمد صلی الله علیه و آله اگر چه دوست داشت ایام بیشتری را در مکه بماند اما به اصرار قریش، شهر را وانهاد و به مدینه بازگشت. دو سال پس از پیمان صلح حدیبیه که نفی هر گونه زد و خورد علیه مسلمانان در آن مورد موافقت قرار گرفته بود، طایفهای از منسوبان قریش به نام "بنیبکر" به "خزاعی"‏ها که هم ‏پیمانان پیامبر بودند، حمله بردند و تجاوز کردند. جمعی از قریش هم، گویا در این ماجرا با "بنیبکر" همراهی کرده بودند. این تجاوز، عملاً نقض پیمان حدیبیه بود و پیامبر نیز در حمایت از خزاعیها، لشگری ده هزار نفری فراهم کرد و به سمت مکه حرکت کرد. قریش که قدرت سپاه اسلام را دید، وارد جنگ نشد و محمد صلی الله علیه و آله بدون خونریزی و کشتار وارد مکه شد، اما این بار نه به عنوان میهمان و موقت، بلکه به عنوان "فاتح مکه". ابوسفیان در این مقابله، اسلام آورد و تسلیم شد و سایر قریش نیز. فاتح مکه، جز دوازده تن از سران قریش را که ظلم بسیار در حق مسلمانان کرده بودند مجازات نکرد و در میان آنها هم، تنها چهار تن را کشت و مابقی را مجازاتهای سبکتر داد. این رفتار پیامبرگونه، تنها پاسخ محمد صلی الله علیه و آله به ظلم اهالی شهری بود که بیست سال او را آزار و اذیت کرده بودند. پس از این، محمدصلی الله علیه و آله کعبه را گشود و دستور داد بتها شکسته شود و تصاویر از دیوارهای کعبه محو شود. کسانی را هم به اطراف مکه فرستاد تا بتهای قبایل را بشکنند و خبر فتح مکه را برسانند. "بلال" غلام حبشی نیز در همین روز فتح، بر بام کعبه رفت و اذان گفت و بدینسان صدای اسلام در شهر مکه، پایتخت کفر آن روزگار طنینانداز شد. با این فتح، محمد صلی الله علیه و آله دیگر فقط پیامبر و بزرگ مدینه نبود، بلکه او اکنون شبهجزیرۀ عربستان را در فرمان پیامبری خود داشت و قبایل و توابع هم، اندکاندک میآمدند و به اسلام میپیوستند. در حقیقت، اسلام با فتح مکه، فاتح شبه جزیره عربستان شده بود و حتی یهود و نصارا هم با قبول جزیه و خراج، به همزیستی با اسلام روی میآوردند. پس از سامان دادنِ کار مکه، پیامبر ما، به مدینه بازگشت تا کارهای دیگر را سامان دهد. در این ایام و سالها، جز نبردها و زد و خوردهای کوچک چون "تبوک" و...، کار اسلام و گسترش آن به سختی نخورد؛ رؤسای قبایل دسته دسته اسلام میآوردند و این اسلام آوردنها، در حقیقتپیک تازهای بود که به جایجای شبه جزیره عزیمت مییافت برای دعوت دیگران به اسلام. اکنون محمد صلی الله علیه و آله اسلام را در سرزمین کفر حاکم کرده بود و دیگر سودای خاصی نداشت؛ نظام اداری و حقوقی و معنوی اسلام، مثل زکات و روزه و خمس و حج و... مقرر شده بود و قوانین معاملات و مبادلات، رایج و قانونی شده بود. صدای اسلام در سرزمین کفر، تنها صدای حاکم شده بود و محمدصلی الله علیه و آله دعوتی را که با سختی آغاز کرده بود، در پلههای نهایی اتمام میدید. سیره و منش و اخلاق پیامبر هم دراینسالها، مایۀ آشنایی و الگوی مسلمانان بود؛ مهربانی، برادری، خوشخلقی، تقوا و بسیاری صفات عالیۀ اخلاقی دیگر، آخرین آموزههای محمدصلی الله علیه و آله بود که در این سالها و در خلال دعوت خداییاش، به مسلمانان میآموخت. قهرمان قصه ما، اکنون روزگار پس از میانسالی را میگذارند؛ در قامت پیامبری به شایستگی تمام... در قامت "پیامبر اسلام".

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 128صفحه 9