مجله نوجوان 130 صفحه 10

قسمت هفتم میز گرد همـــه مـا بـاید شــکل هم شـــــویم سردبیر: بحثمان را با موضوع مدرسه و کتابهای درسی ادامه می­دهیم. حامد: من در قسمت قبلی گفتم که مدرسه در کشور ما پادگان است یعنی همان طور که درپادگان می­خواهند همة سربازها مثل هم باشند در مدرسه هم می­خواهند همه شبیه به هم باشند. درصورتی که آئمها با هم متفاوت هستند، استعدادهای متفاوت دارند و قرار است درآینده شغلهای متفاوتی داشته باشند امّا در مدرسه به همة این آدمهای مختلف، دروس یکسان یاد می­دهند یعنی آن کسی که می­خواهد دکتر شودبا آن کسی که می­خواهذ مهندس شود با آن کسی که می­خواهد برفکار شود با آن کسی که دوست دارد رانندة کامیون شود. همگی یک جور کتاب درسی دارند و درسهای یک جور می­خوانند. سهند: خوب همة آدمها باید اطلاعات عمومی داشته باشند وباید در مدرسه مقدّمات را یاد بگیرند. حامد: مادر مدرسه باید دوازده سال درس بخوانیم. سهند جان شما به دوازده سال می­گوید مقدّمات؟ یعنی اطلاعات عمومی مورد نیاز هرآدم یاد گرفتنش 12 سال طول می­کشد؟ آبتین: من هم باحامد موافقم. دلیل من هم این است که بسیاری از درسهایی که ما در مدرسه یاد می­گیریم تا سال آینده از یادمان می­رود، در صورتی که اگر این چیزها در زندگی به درد ما می­خورد هیچ وقت از یادمان نمی­رفت. من هم فکر می­کنم خیلی چیزهایی که در مدرسه می­خوانیم به درد ما نمی­خورد. مثلاً همه مجبورند ریاضی و علوم و جغرافی و تاریخ و ادبیات و همة دروس

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 130صفحه 10