
سرودههایی از قیصر امینپور
تو میتوانی سفر ایستگاه
قطار میرود من
تو میروی سالهای سال مردم
تمام ایستگاه میرود تا اینکه یک دم زندگی کردم
و من چقدر سادهام تو میتوانی
که سالهای سال یک ذره
در انتظار تو یک مثقال
کنار این قطارِ رفته ایستادهام مثل من بمیری؟
و همچنان
به نردههای ایستگاهِ رفته
تکیه دادهام!
خواب چهل ساله
از خواب چهل سالۀ خود پا شدهام
گم بودهام و دوباره پیدا شدهام
ای حس شکوهمند غمگین و شگفت
امروز چقدر با تو زیبا شدهام!
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 145صفحه 20