قربان ولینی
بربالهای نیایش
آسمانی ابریام؛ خدایا، لکههای ابر را از آبیِ سینهام پاک کن.
خاکی تشنهام؛ خدایا، سیرابم کن تا باغی شوم سبز در سبز.
درختی تنهایم؛ خدایا، مهربانم کن تا پرندگان از من نهراسند و بر
دستهایم آشیانه بسازند.
آواز قناری غمگینی در قفسم؛ خدایا، کلماتی به من ببخش تا شادمانه
بخوانم؛ آنچنان که قفس بشکند.
ابری گره خورده و بغض آلودم؛ خدایا، مرا بباران تا سبکبار شوم.
راهی پیچ در پیچ و سرگردانم؛ خدایا، مرا به آبادیِ روشنایی برسان.
زبانی لبریز از حرفهای تاریک و سر در گم هستم؛ خدایا، سکوتی به
من ببخش تا روشن شوم.
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 147صفحه 27