
مناسب ترین جهت
مردم نزد فقیهی رفتند و از او پرسیدند : ( (اگر در صحرایی به سرچشمه آبی رسیدیم و خواستیم غسل کنیم ، رو به کدام سو کنیم؟ ) )
گفت : ( ( رو به سوی جامه های خود کنید که دزد آنها را نبرد ) )
اصل و نسب
حکیمی دانشمند و بلند مرتبه اصل و نسب چندان معلوم و معرفی نداشت . روزی از روزها یکی از بزرگ زادگان نادان و مغرور با کنایه به او گفت : ( (ای حکیم ، اصل و نسب تو ننگ و عار است بر تو! ) )
حکیم گفت : ( (و تو با این جهل و نادانی ، ننگ و عاری بر اصل و نسب خود! ) )
دعای خیر
مردی ثروتمند نزد واعظ شهر رفت . به او انگشتری هدیه کرد که نگین نداشت و از واعظ خواهش کرد که : ( (مرا بر منبر دعا کن . ) )
واعظ که مردی شوخ طبع بود ، بر سر منبر رفت و گفت : ( ( خدایا! او را در بهشت قصری ده که سقف نداشته باشد! ) )
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 148صفحه 22